English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
Other Matches
geriatrics رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
geriatrist امراض دوران پیری
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
porter ناقل امراض
pediatrics امراض کودکان
nosography تعریف امراض
occupation disease امراض حرفهای
dermatosis امراض جلدی
porters ناقل امراض
pulmonary discases امراض ریوی
histopathology مبحث امراض بافتی
gerontologist متخصص امراض پیری
gynaecologist متخصص امراض زنانه
gynaecology علم امراض زنانه
gynecology دانش امراض زنانه
pediatric مربوط به امراض کودکان
internist پزشک امراض داخلی
dermatologist متخصص امراض پوست
dermatology مبحث امراض پوستی
general practitioner طبیب امراض عمومی
osteopathy انواع امراض استخوانی
occupation disease امراض ناشی از کار
chiropody فن معالجه ودرمان امراض پا
epidemiology علم امراض مسری
otologist متخصص امراض گوش
viruses عامل نقل وانتقال امراض
pedicure معالجه امراض دست وپا
virus عامل نقل وانتقال امراض
pedicures معالجه امراض دست وپا
hydropathy معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
physiatrics درمان امراض باوسایل طبیعی
nosology مبحث شناسایی و تقسیم بندی امراض
antiperiodic جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
hypnotherapy معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
quarantines اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantine اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
aetiology علم تشخیص علل امراض علت شناسی
quarantining اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
case fatality rate درصدمرگ و میر در اثر امراض یاضایعات دیگر
humoralism اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
periodontics مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
roentgenology شاخهای از پرتونگاری که با استفاده از اشعه مجهول امراض رامعالجه میکند
tomography فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
epizootiology علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
homeopathy معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
epizoology علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epiphytology علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
pip انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipping انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pips انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
enzootic مرض همه گیر دامها امراض فصلی و ناحیهای دامها
electrotherapy معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
rotation دوران
eras دوران
cycles دوران
cycled دوران
cycle دوران
era دوران
vertigo دوران
periods دوران
period دوران
swimming دوران
circulations دوران
circulation دوران
gyration دوران
gyrations دوران
race دوران مسیر
stound دوران درد
distance between centers طول دوران
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
climacteric دوران یائسگی زن
wartime دوران جنگ
space age دوران کیهان
peacetime دوران صلح
off season در دوران کم کاری
paleozoic دوران اول
off season در دوران کسادی
wifehood دوران زوجیت
sense of rotation جهت دوران
rotation about a line دوران دور یک خط
qyaternary دوران چهارم
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
lucid interval دوران افاقه
plane of rotation سطح دوران
fulcrum نقطه دوران
revolutions چرخش دوران
aftertime دوران پیری
rotate دوران کردن
rotated دوران کردن
races دوران مسیر
dizzy دچار دوران سر
raced دوران مسیر
rotation چرخش دوران
rotates دوران کردن
revolution چرخش دوران
life دوران زندگی
lives دوران زندگی
circulation دوران خون
circulations دوران خون
revolution دوران شورش
revolutions دوران شورش
angle of rotation زاویه دوران
axis of rotation محور دوران
revolution دور دوران کامل
seasoned دوران چاشنی زدن
season دوران چاشنی زدن
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
seasons دوران چاشنی زدن
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
revolutions دور دوران کامل
off season وابسته به این دوران
jumped-up تازه به دوران رسیده
golden age دوران رونق و رفاه
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
golden ages دوران رونق و رفاه
rotational دوران گردش بدور
rotation about a point دوران دور یک نقطه
circulatory مربوط یه دوران خون
rotation دوران گردش بدور
geocentric دوران زمین مرکزی
azoic دوران ماقبل تاریخ
iceman یخی بستر دوران یخ
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
gyrates چرخ زدن دوران داشتن
yawed دوران هواپیما حول محورقائم
gyrated چرخ زدن دوران داشتن
protectorate دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
protectorates دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
gyrate چرخ زدن دوران داشتن
gyrating چرخ زدن دوران داشتن
yaw دوران هواپیما حول محورقائم
anthropic مربوط به دوران پیدایش انسان
Victoriana وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
whirligig of something دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
mesozoic era دوران دوم زمین شناسی
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
long run period دوران محاسبه بلند مدت
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
occupational disease امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
Pre-Raphaelites هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
Pre-Raphaelite هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
roll دوران حول محور طولی غلطش
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
rolled دوران حول محور طولی غلطش
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
rolls دوران حول محور طولی غلطش
twist دوران حول محور افقی پیچش
twists دوران حول محور افقی پیچش
twisting دوران حول محور افقی پیچش
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
Edwardian معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
golden age دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
mastodon پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
golden ages دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pinned میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
autumns برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumn برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
disturbing moment گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
rotor incidence زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
pin میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com