Dictiornary-Farsi | امسال تابستان می رویم کنار دریا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer .	امسال تابستان می رویم کنار دریا


Other Matches

coast	کنار دریا
waterside	کنار دریا
shore	کنار دریا
shores	کنار دریا
strand	کنار دریا
strands	کنار دریا
seastrand	دریا کنار
seaside	دریا کنار
foreshore	کنار دریا
coasts	کنار دریا
foreshores	کنار دریا
seacoast	دریا کنار
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
waterside workmen	کارگران کنار دریا
seafront	اسکله کنار دریا
seafronts	اسکله کنار دریا
sea dike	دیوار کنار اب دریا
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
inshore	نزدیک دریا کنار
polder	اراضی پست کنار دریا
water terminal	ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
We wI'll eat out tonight.	امشب می رویم بیرون غذامی خوریم
Loge time no see ! Hello Stranger !	پارسال دوست امسال آشنا
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb>	پارسال دوست امسال آشنا.
continental shelf	مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide	کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity	نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
summery	تابستان
summertime	تابستان
summers	تابستان
summer	تابستان
full summer	چله تابستان
full summer	عین تابستان
estivation	تابستان گذرانی
estivation	تابستان خوابی
aestivation	تابستان گذرانی
aestivate	تابستان را گذراندن
summer ide	فصل تابستان
summer time	فصل تابستان
midsummer	نیمه تابستان
midsummer	چله تابستان
canicule	چله تابستان
high summer	وسط تابستان
summer is in	تابستان رسید
summertime	هنگام تابستان
With the onset of summer.	.با آمدن (فرارسیدن )تابستان
summery	شبیه تابستان تابستانی
summers	چراندن تابستان را بسر بردن
summer	چراندن تابستان را بسر بردن
sike	نهری که در تابستان خشک شود
mean sea level	سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
midnight sun	خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
dog days	چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
Tourists have stayed away in droves this summer.	این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
They must hunger in frost, that will not work in heat. <proverb>	آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
holding anchorage	لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
aestivate	رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work.	حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
verges	کنار
verge	کنار
apart	کنار
brink	کنار
lip	کنار
abutment	کنار
brimming	کنار
brimmed	کنار
along side	در کنار
along side	تا کنار
brims	کنار
bank	کنار
rim	کنار
rims	کنار
ex-	کنار
recesses	کنار
margin	کنار
edges	: کنار
ex	کنار
besides	کنار
waterfronts	اب کنار
waterfront	اب کنار
recess	کنار
banks	کنار
border line	خط کنار
bourne	کنار
margins	کنار
bordered	کنار
border	کنار
lotuses	کنار
lotos	کنار
marginate	کنار
on shore	بر کنار
lotus	کنار
edge	: کنار
rand	کنار
off	از کنار
side aisle	کنار
bordering	کنار
away	کنار
lote	کنار
brim	کنار
marge	کنار
limit	کنار
list	کنار
sidelining	خط کنار زمین
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
receded	کنار کشیدن
sides	سمت کنار
side	سمت کنار
recedes	کنار کشیدن
earmarks	کنار گذاشتن
bedside	کنار بستر
sheer	کنار رفتن
sidelined	خط کنار زمین
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
coping	کنار امدن
earmark	کنار گذاشتن
sideline	خط کنار زمین
recede	کنار کشیدن
sidelines	خط کنار زمین
strand	کنار رود
to leave off	کنار گذاشتن
to lay aside	کنار گذاشتن
floret of ray	گلچه کنار
step aside	کنار رفتن
lay away	کنار گذاشتن
lote	درخت کنار
lotos	درخت کنار
pt down	کنار گذاردن
pull away	کنار گرفتن
put aside	کنار گذاشتن
to set by	کنار گذاشتن
put away	کنار گذاردن
put in	کنار امدن با
riparian	رود کنار
side foot	ضربه با کنار پا
shipboard	کنار کشتی
receding	کنار کشیدن
to put a way	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
by the window	کنار پنجره
strands	کنار رود
Stand asid . step aside .	کنار بایست
bypass	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
bypassing	کنار گذار
side step	کنار رفتن
gravesides	در کنار آرامگاه
wayside	کنار جاده
roadside	کنار جاده
roadsides	کنار جاده
graveside	در کنار آرامگاه
touchline	خط کنار زمین
bow out	کنار کشیدن
by the side of the road	در کنار جاده
shipside	کنار کشتی
reserves	کنار گذاشتن
off	از روی از کنار
shelf	کنار گذاشتن
deposits	کنار گذاشتن
riverside	کنار رور
overrule	کنار گذاشتن
deposit	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
overrules	کنار گذاشتن
lotus	درخت کنار
withdrawals	کنار کشیدن
withdrawal	کنار کشیدن
limbo	کنار دوزخ
reserving	کنار گذاشتن
lotus-eaters	کنار خوار
by	نزدیک کنار
next	جنب کنار
lotus eater	کنار خوار
reserve	کنار گذاشتن
lotus-eater	کنار خوار
lotos eater	کنار خوار
lotuses	درخت کنار
ratch	کنار یا لبه کشتی
marshals	داوران کنار مسیر
marshaled	داوران کنار مسیر
marshaling	داوران کنار مسیر
marshalled	داوران کنار مسیر
marshal	داوران کنار مسیر
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
sculled	پاروی کنار قایق
scull	پاروی کنار قایق
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
roadhouse	میخانهی کنار راه
roadhouses	میخانهی کنار راه
barrier inspection	بازدید کنار جاده
towpath	جادهی کنار آب راه
towpaths	جادهی کنار آب راه
crash barrier	حصار کنار جاده
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست