English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (16 milliseconds)
English Persian
subscriber امضاء کننده
subscribers امضاء کننده
signatories امضاء کننده
signatory امضاء کننده
signer امضاء کننده
Search result with all words
jurat گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
undersigned امضاء کننده زیر
Other Matches
He signed with the letter امضاء با حرف او
signature امضاء
ratification امضاء
sigil امضاء
signatures امضاء
cosignatory هم امضاء
unsigned بدون امضاء
initials اولین امضاء
undersigned دارای امضاء
blank signed cheque چک سفید امضاء
blank signed document سفید امضاء
undersign امضاء کردن
signatures امضاء کردن
signed امضاء شده
john hancock امضاء اصیل
specimen signature نمونه امضاء
initialed اولین امضاء
initialing اولین امضاء
initial اولین امضاء
monographs امضاء با یک حرف
initialled اولین امضاء
attestation تصدیق امضاء
initialling اولین امضاء
signature امضاء کردن
john henry امضاء اصیل
monograph امضاء با یک حرف
forgery امضاء سازی سند
prontonotary متصدی امضاء احکام
weŠthe undersigned ما امضاء کنندگان زیر
forgeries امضاء سازی سند
blank check چک امضاء شده وسفید
prothonotary متصدی امضاء احکام
subscript زیر نویس امضاء
john henry امضاء خود سخص
attested تصدیق امضاء کردن
attesting تصدیق امضاء کردن
blank check چک سفید امضاء شده
attests تصدیق امضاء کردن
i had it signed انرا به امضاء رساندم
signatory صاحب امضاء امضایی
john hancock امضاء خود سخص
attest تصدیق امضاء کردن
signatories صاحب امضاء امضایی
single name paper سفته دارای یک امضاء
badges امضاء و علامت برجسته و مشخص
blank check چک امضاء شده بدون مبلغ
badge امضاء و علامت برجسته و مشخص
To authenticate a signature. تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
abusing a blank signed document سوء استفاده از سفید امضاء
poison pen نامه بی امضاء وتوهین امیز
ideograph امضاء یا علامت مخصوص شخص
endorsement in blank فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
endorsements صحه امضاء حواله شرح پشت سند
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
endorsement صحه امضاء حواله شرح پشت سند
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
endorsed فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsing فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorses فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorse فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
solvent اب کننده
repudiationist رد کننده
benders خم کننده
squasher له کننده
whisperer پچ پچ کننده
fluxing oil اب کننده
mumbler من من کننده
bender خم کننده
squelcher له کننده
solvents اب کننده
ear-splitting کر کننده
spurner رد کننده
commulator یک سو کننده
solver حل کننده
deletive حک کننده
deflective کج کننده
surfy کف کننده
swooner غش کننده
crepitant خش خش کننده
syncopator غش کننده
mauler له کننده
refutatory رد کننده
hoppers لی لی کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com