Total search result: 206 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
signatories |
امضا کننده |
signatory |
امضا کننده |
|
|
Search result with all words |
|
i,the under signed |
اینجانب امضا کننده زیر |
iŠthe undersigned |
اینجانب امضا کننده زیر |
pay to self |
به امضا کننده بپردازید |
under signed |
امضا کننده زیر |
Other Matches |
|
cosignatory |
هم امضا |
endorsement |
امضا |
signatures |
امضا |
signature |
امضا |
hand |
امضا |
handing |
امضا |
endorsements |
امضا |
execution |
امضا |
forging signatures |
امضا سازی |
signatories |
صاحب امضا |
under my hand and seal |
به امضا و مهر من |
forgeries |
جعل امضا |
signatory |
صاحب امضا |
forgery |
جعل امضا |
autograph [a document transcribed entirely in the handwriting of its author] |
امضا یادگاری |
to have signed |
به امضا رساندن |
sign manual |
امضا پادشاه |
toa one's signature to |
امضا کردن |
cosignatory |
شریک در امضا |
put one's signature to |
امضا کردن |
signed |
امضا شده |
porotocol of signature |
مقاوله نامه امضا |
we the under signed |
امضا کنندگان زیر |
subscribing |
امضا کردن پای سند |
subscribes |
امضا کردن پای سند |
endorsing |
درپشت سندنوشتن امضا کردن |
endorses |
درپشت سندنوشتن امضا کردن |
endorsed |
درپشت سندنوشتن امضا کردن |
endorse |
درپشت سندنوشتن امضا کردن |
subscribed |
امضا کردن پای سند |
Please sign here. |
لطفا اینجا را امضا کنید. |
syngraph |
سندی که به مهر و امضا کلیه |
subscribe |
امضا کردن پای سند |
to make one's mark |
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن |
gentelmen's agreement |
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد |
cheque to a person's order |
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند |
attestation clause |
عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا |
attestation clause |
ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
parol contract |
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی |
to sign up |
قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن] |
brian kellogg |
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند |
sans recours |
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
tipper |
کج کننده واژگون کننده |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
jumpers |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
jumper |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
ear-splitting |
کر کننده |
rebutter |
رد کننده |
deflective |
کج کننده |
commulator |
یک سو کننده |
deletive |
حک کننده |
bidder |
کننده |
attacking |
تک کننده |
solver |
حل کننده |
mitigative |
کم کننده |
mitigatory |
کم کننده |
catterer |
پچ پچ کننده |
refutatory |
رد کننده |
refutative |
رد کننده |
refuser |
رد کننده |
mumbler |
من من کننده |
spurner |
رد کننده |
squasher |
له کننده |
squelcher |
له کننده |
fillers |
پر کننده |
bidders |
کننده |
prater |
پچ پچ کننده |
prattfall |
پچ پچ کننده |
solvent |
اب کننده |
sensor |
حس کننده |
puffer |
پف کننده |
doers |
کننده |
doer |
کننده |
hoppers |
لی لی کننده |
hopper |
لی لی کننده |
solvents |
اب کننده |
bender |
خم کننده |
fluxing oil |
اب کننده |
crepitant |
خش خش کننده |
syncopator |
غش کننده |
whisperer |
پچ پچ کننده |
fillet |
پر کننده |
filleted |
پر کننده |
filleting |
پر کننده |
fillets |
پر کننده |
noncommittal |
رد کننده |
tracker |
پی کننده |
trackers |
پی کننده |
percutient |
دق کننده |