Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
English
Persian
autograph
[a document transcribed entirely in the handwriting of its author]
امضا یادگاری
Other Matches
memento
یادگاری
monumental
یادگاری
mementos
یادگاری
memortial
یادگاری
mementoes
یادگاری
red day
روز یادگاری
monumentally
به ایین یادگاری
remembrance
ذهن یادگاری
trophy
یادگاری پیروزی
trophies
یادگاری پیروزی
token
نشانی یادگاری
tokens
نشانی یادگاری
keepsakes
هدیه یادگاری یادبود
evocative typeface
طرح حروف یادگاری
keepsake
یادگاری
[برای یادآوری]
keepsake
هدیه یادگاری یادبود
to raise a monument
ساختن بنای یادگاری
memotial festival
عید یا جشن یادگاری روزیادگاری
to raise a monument
برپا کردن بنای یادگاری
cosignatory
هم امضا
hand
امضا
execution
امضا
signatures
امضا
endorsement
امضا
endorsements
امضا
handing
امضا
signature
امضا
token
یادگاری
[وقتی که کسی خداحافظی می کند]
under my hand and seal
به امضا و مهر من
sign manual
امضا پادشاه
put one's signature to
امضا کردن
to have signed
به امضا رساندن
toa one's signature to
امضا کردن
forging signatures
امضا سازی
signatory
صاحب امضا
signatories
صاحب امضا
cosignatory
شریک در امضا
signed
امضا شده
signatories
امضا کننده
forgery
جعل امضا
forgeries
جعل امضا
signatory
امضا کننده
souvenir
یادگاری
[وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
porotocol of signature
مقاوله نامه امضا
pay to self
به امضا کننده بپردازید
we the under signed
امضا کنندگان زیر
under signed
امضا کننده زیر
endorsing
درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorses
درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorsed
درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorse
درپشت سندنوشتن امضا کردن
subscribing
امضا کردن پای سند
subscribes
امضا کردن پای سند
subscribed
امضا کردن پای سند
subscribe
امضا کردن پای سند
Please sign here.
لطفا اینجا را امضا کنید.
syngraph
سندی که به مهر و امضا کلیه
i,the under signed
اینجانب امضا کننده زیر
iŠthe undersigned
اینجانب امضا کننده زیر
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
attestation clause
عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
cheque to a person's order
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
attestation clause
ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
anniversaries
مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
anniversary
مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
monument
بنای یاد بود بنای یادگاری
monuments
بنای یاد بود بنای یادگاری
parol contract
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
to sign up
قراردادی را امضا کردن
[اسم نویسی کردن]
brian kellogg
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
sans recours
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com