Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
brain waves
امواج مغزی
Other Matches
confusion reflector
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulate
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
radiological monitoring
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
concave fillet weld
جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
cerebral
مغزی
braininess
مغزی
cacuminal
مغزی
cerebric
مغزی
fillet
مغزی
filleted
مغزی
anencephaly
بی مغزی
nuclear
مغزی
braids
مغزی
braid
مغزی
fillets
مغزی
filleting
مغزی
anencephalia
بی مغزی
cores
مغزی
medillary
مغزی
braided
مغزی
sententiousness
پر مغزی
medullary
مغزی
medullar
مغزی
encephalic
مغزی
inanity
بی مغزی
frothiness
بی مغزی
core
مغزی
brain washing
شستشوی مغزی
jute heart
مغزی کنفی
menticide
شستشوی مغزی
brain damage
اسیب مغزی
brain concussion
ضربه مغزی
idiocy
سبک مغزی
peduncle
پایک مغزی
prosencephalic
جلو مغزی
silliness
سبک مغزی
brain center
مرکز مغزی
brain abscess
ابسه مغزی
brain abscess
دمل مغزی
wire core
مغزی سیمی
glioma
غده مغزی
brain death
مرگ مغزی
cerebral laceration
پارگی مغزی
cerebration
فعالیت مغزی
encephalization
مغزی شدن
cerebro spinal
مغزی- نخاعی
cerebrovascular
مغزی- عروقی
coil form
مغزی پیچک
cortical deafness
کری مغزی
cortical blindness
نابینایی مغزی
cerebral contusion
کوفتگی مغزی
cerebral compression
فشردگی مغزی
brain injury
اسیب مغزی
feeble mindedness
سبک مغزی
encephalopathy
بیماری مغزی
encorticalization
مغزی شدن
brain lesion
ضایعه مغزی
cortical inhibition
بازداری مغزی
brain work
کار مغزی
brain worker
کارگر مغزی
cortical control
کنترل مغزی
welts
مغزی گذاشتن
hearts
مغزی طناب
concussion
ضربه مغزی
heart
مغزی طناب
welt
مغزی گذاشتن
mental
مغزی هوشی
encephalization quotient
بهر مغزی شدن
brain injured
اسیب دیده مغزی
cerebro spinal axis
محور مغزی- نخاعی
organic brain syndrome
نشانگان اسیب مغزی
obs
نشانگان اسیب مغزی
cerebral arteriosclerosis
تصلب شرایین مغزی
cerebral sclerosis
تصلب شرایین مغزی
cerebral electrotherapy
برق درمانی مغزی
cva
سانحه عروقی- مغزی
convex fillet weld
جوش مغزی محدب
meningioma
غده پردههای مغزی
cerebro spinal fluid
مایع مغزی- نخاعی
csf
مایع مغزی- نخاعی
cerebral vascular accident
سانحه عروقی مغزی
wernicke's encephalopathy
بیماری مغزی ورنیکه
acute brain syndrome
نشانگان مغزی حاد
beak-moulding
[ابزار مغزی آویزان]
acute brain disorder
اختلال مغزی حاد
minimal brain damage
کمترین اسیب مغزی موثر
fillet under the nose of a step
مغزی لبه یا دماغه پله
fillet like architrave
گچ بری سرستون مغزی گون
weak intellect
سبک مغزی خبطی کم عقلی
elizur's test for organicity
ازمون اسیب مغزی الیزور
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
imbecilely
از روی کودنی یا سبک مغزی ابلهانه
cerebrospinal
مربوط به نخاع ومغز مغزی نخاعی
welt
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
welts
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
brain death
از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
cerebrate
فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
angle-fillet
[ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
neurons
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuron
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
ground swell
امواج
brainwashes
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
incoherent waves
امواج همدوس
electromagnetic waves
امواج الکترومگنتیک
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی
pulse
امواج ضربانی
pulsed
امواج ضربانی
crashing waves
امواج خروشان
gravitational waves
امواج گرانشی
gravitational waves
امواج جاذبه
hertzian waves
امواج هرتز
gravity waves
امواج ثقلی
ground waves
امواج زمینی
reverberation
برگشت امواج
emissions
انتشار امواج
reverberations
برگشت امواج
emission
انتشار امواج
transient wave
امواج سیار
wander wave
امواج سیار
pulsing
ضربان امواج
oscilloscope
اشکارسازی امواج
tosser
دستخوش امواج
sky wave
امواج اسمانی
spoondrift
ترشح امواج
tidal waves
امواج جزرومدی
interference
تداخل امواج
the waves of the sea
امواج دریا
thermal waves
امواج گرمایی
radio waves
امواج رادیویی
the wares beat the shore
خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore
امواج به ساحل می کوبد
hertzian wave
امواج هرتز hertz
interference zone
ناحیه ی تداخل امواج
radio sextant
گیرنده امواج کیهانی
propagation
پخش امواج یا اعلامیه
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
echoing
برگشت امواج رادار
echoed
برگشت امواج رادار
wave front
جبهه امواج رادیویی
echo
برگشت امواج رادار
wave band
دسته امواج رادیو
high freqyency aerial
آنتن امواج بلند
conical scanning
انتشار مخروطی امواج
reverberation
برگشت دادن امواج
airwave
امواج رادیو و تلویزیون
bleeding
باند تداخل امواج
conical scanning
ردیابی امواج به طورمخروطی
diathermy interference
تداخل امواج دیاترمی
reverberations
برگشت دادن امواج
echoes
برگشت امواج رادار
pulsing
پرتاب امواج انرژی
tidal wave
امواج جذر و مدی
attenuation
افت قدرت امواج
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
homing mine
مین حساس به انعکاس امواج
assault waves
امواج هجومی نفرات و وسایل
oscilloscope
دستگاه نشان دهنده امواج
back scattering
توزیع معکوس امواج رادیویی
oscillator
تفکیک کننده امواج اشکارساز
oscillations
تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation
تفکیک امواج اشکار سازی
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
beam width
عرض ستون امواج رادار
back scattering
پخش معکوس امواج رادیویی
inductive interference voltage
ولتاژ تداخل امواج القائی
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
awash
سرگردان بر روی امواج دریا
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
oscillograph
دستگاه ثبت نوسان امواج
beach foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
radio navigation
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
spume
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
sea foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
cynometer
دستگاه اندازه گیری امواج
radar imagery
عکاسی به وسیله امواج رادار
emitter
منتشر کننده پس دهنده امواج
convergence zone
منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
altitude delay
افت ارتفاع امواج رادار
ocean foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
wave period
زمان تناوب امواج دریا
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
omnidirectional
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
repeater jammer
دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
operating signal
چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
beacons
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
sound box
جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
oscilloscope
دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
emission
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emissions
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
doppler effect
اثر برگشت امواج روی فرستنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com