English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
waveson اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
Other Matches
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
begot اورده
capital stock اورده
waterborne اب اورده
supplementary هم اورده
drift ice یخ اب اورده
interjectory در میان اورده
the story goes اورده اند
wind borne باد اورده
supplementary تکمیلی پس اورده
pit run earth خاک هم اورده
driftwood چوب اب اورده
the veins and arteries اورده وشرایین
quarry run rockfill هم اورده سنگریز
flotsam کالای اب اورده
new fledged تازه پر در اورده
brought اورده شده
pit run gravel هم اورده شنی
pit run material خاک هم اورده
windfall loss زیان باد اورده
granulet گوشت نوبالا اورده
windfall income درامد باد اورده
spindrift برف یا غبارباد اورده
windfall profits سود باد اورده
crusher run material هم اورده سنگ شکن
drifted توده باد اورده
drifting توده باد اورده
drifts توده باد اورده
drift توده باد اورده
unearned income درامد باد اورده
driftage چیزباداورده یا اب اورده راندگی
windfall gains منافع باد اورده
loess خاک باد اورده
the people pressed in مردم زور اورده داخل شدند
tempered steel فولادی که درگرما عمل اورده شده باشد
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
he rode me off on a side issue نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
split infinitive مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitives مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
galantine خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
chattels اموال
cattles اموال
things اموال
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
class ii property اموال طبقه 2
inventory صورت اموال
property officer افسر اموال
stolen goods اموال مسروقه
installation property اموال قسمت
distrain ضبط اموال
distraint توقیف اموال
assets مال و اموال
fungible اموال مثلی
financial property اموال پولی
class i property اموال طبقه 1
personal property اموال شخصی
state property اموال عمومی
tangible property اموال عینی
personalty اموال شخصی
tangible property اموال ملموس
capital assets اموال سرمایهای
separate estate اموال شخصی زن
real property اموال غیرمنقول
things in action اموال دینی
property voucher سند اموال
property book دفتر اموال
post property اموال پادگان
post property اموال پادگانی
things in possession اموال عینی
user انتفاع از اموال
chattel اموال منقول
paraphernalia اموال شخصی زن
users انتفاع از اموال
offences against property جرائم بر علیه اموال
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
replaceable thing اموال یا اشیا مثلی
property officer افسر ذیحساب اموال
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
priceable things اموال یا اشیا قیمتی
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
fisc اموال ضبط شده
inventory فهرست اموال سیاهه
fixed property اموال غیر منقول
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
article of roup اموال مورد حراج
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
sequestration حکم توقیف اموال
appropriation bill صورت ضبط اموال
jus disponendi حق واگذار کردن اموال
grand larceny سرقت اموال پرقیمت
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvage اموال نجات یافته از خطر
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaged اموال نجات یافته از خطر
foreign توقیف اموال مدیون غایب
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
letters of marque حکم ضبط اموال بیگانگان
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
salvaging اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond دفتر افسر ذیحساب اموال
salvages اموال نجات یافته از خطر
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy تملک اموال بلا صاحب متصرف
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
angary حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
praemunire حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
acquest مال بدست اورده ازدسترنج یا بخشش مال غیرموروثی
ransoms وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransom وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
garnishment اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
cadenza اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
cadenzas اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
elegit حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
deed در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
conveyancing در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receivers ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receiver ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
kinked demand curve و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
plene administravit بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tailed واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
light come light g باد اورده را باد
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
carinae کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com