English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English Persian
tangible property اموال ملموس
Other Matches
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
tangibly ملموس
palpable ملموس
tangible ملموس
hard error خطای ملموس
soft error خطای ملموس
soft copy نسخه غیر ملموس
hard copy نسخه ملموس خروجی چاپی
soft sectored بخش شده غیر ملموس
variable area wing بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
things اموال
cattles اموال
chattels اموال
chattel اموال منقول
class ii property اموال طبقه 2
class i property اموال طبقه 1
separate estate اموال شخصی زن
inventory صورت اموال
capital assets اموال سرمایهای
distrain ضبط اموال
distraint توقیف اموال
real property اموال غیرمنقول
property voucher سند اموال
fungible اموال مثلی
property officer افسر اموال
user انتفاع از اموال
users انتفاع از اموال
financial property اموال پولی
installation property اموال قسمت
property book دفتر اموال
tangible property اموال عینی
assets مال و اموال
things in action اموال دینی
things in possession اموال عینی
paraphernalia اموال شخصی زن
personalty اموال شخصی
post property اموال پادگانی
personal property اموال شخصی
post property اموال پادگان
state property اموال عمومی
stolen goods اموال مسروقه
grand larceny سرقت اموال پرقیمت
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
jus disponendi حق واگذار کردن اموال
property officer افسر ذیحساب اموال
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
priceable things اموال یا اشیا قیمتی
fisc اموال ضبط شده
fixed property اموال غیر منقول
offences against property جرائم بر علیه اموال
replaceable thing اموال یا اشیا مثلی
sequestration حکم توقیف اموال
inventory فهرست اموال سیاهه
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
appropriation bill صورت ضبط اموال
article of roup اموال مورد حراج
salvage اموال نجات یافته از خطر
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
letters of marque حکم ضبط اموال بیگانگان
salvaged اموال نجات یافته از خطر
salvages اموال نجات یافته از خطر
salvaging اموال نجات یافته از خطر
foreign توقیف اموال مدیون غایب
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
accountable property officer's bond دفتر افسر ذیحساب اموال
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy تملک اموال بلا صاحب متصرف
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
waveson اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
praemunire حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
angary حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
garnishment اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
ransoms وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
elegit حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
deed در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receiver ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receivers ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
conveyancing در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
tailed واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tail واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com