Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
English
Persian
post property
اموال پادگان
Other Matches
compounds
انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compounded
انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
compound
انبار موقت پادگان محوطه پادگان مخلوط
troop information
مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
presidio
پادگان
soldiers' home
پادگان
sites
پادگان
sited
پادگان
campound
پادگان
garrison
پادگان
casern
پادگان
caserne
پادگان
garrison house
پادگان
garrisons
پادگان
site
پادگان
post
پادگان قرارگاه
provost marshal
دژبان پادگان
permanent duty station
پادگان دایمی
garrison house
پادگان مجزا
posts
پادگان قرارگاه
presidial
پادگان شهر
post-
پادگان قرارگاه
posted
پادگان قرارگاه
pantries
بوفه ناو یا پادگان
pantry
بوفه ناو یا پادگان
army base
پادگان نیروی زمینی
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
exchange
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanges
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanged
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanging
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
out leased
انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
commissary store annex
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
sortie
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
commissaries
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissary
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
things
اموال
chattels
اموال
cattles
اموال
property voucher
سند اموال
class i property
اموال طبقه 1
capital assets
اموال سرمایهای
post property
اموال پادگانی
property book
دفتر اموال
distraint
توقیف اموال
class ii property
اموال طبقه 2
installation property
اموال قسمت
financial property
اموال پولی
user
انتفاع از اموال
users
انتفاع از اموال
distrain
ضبط اموال
chattel
اموال منقول
property officer
افسر اموال
fungible
اموال مثلی
real property
اموال غیرمنقول
stolen goods
اموال مسروقه
tangible property
اموال عینی
personalty
اموال شخصی
assets
مال و اموال
things in action
اموال دینی
tangible property
اموال ملموس
state property
اموال عمومی
things in possession
اموال عینی
inventory
صورت اموال
personal property
اموال شخصی
paraphernalia
اموال شخصی زن
separate estate
اموال شخصی زن
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
fisc
اموال ضبط شده
grand larceny
سرقت اموال پرقیمت
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
offences against property
جرائم بر علیه اموال
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
property officer
افسر ذیحساب اموال
inventory
فهرست اموال سیاهه
property of unknown ownership
اموال مجهول المالک
replaceable thing
اموال یا اشیا مثلی
sequestration
حکم توقیف اموال
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
fixed property
اموال غیر منقول
article of roup
اموال مورد حراج
appropriation bill
صورت ضبط اموال
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
salvage
اموال نجات یافته از خطر
salvages
اموال نجات یافته از خطر
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond
دفتر افسر ذیحساب اموال
foreign
توقیف اموال مدیون خارجی
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
misappropriation of public property
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
occupancy
تملک اموال بلا صاحب متصرف
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
waveson
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
praemunire
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
angary
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
ransoms
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
garnishment
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
holdees
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pounded
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
camp
پادگان اردو زدن چادر زدن
camped
پادگان اردو زدن چادر زدن
camps
پادگان اردو زدن چادر زدن
jus postliminii
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
receivers
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
deed
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receiver
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
winter quarters
پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
condemnation
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
plene administravit
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tails
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy
در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com