English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
feasibility study امکان سنجی
Search result with all words
feasibility study مطالعه امکان سنجی
Other Matches
edlin در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
telemetering ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
Winsock امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
Windows Explorer امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
contrasts هم سنجی
contrasting هم سنجی
contrasted هم سنجی
contrast هم سنجی
iodometry ید سنجی
odorimetry بو سنجی
performance appraisal عملکرد سنجی
oscillometry نوسان سنجی
optometry بینایی سنجی
piezometry فشار سنجی
planimetry پهنه سنجی
seismometry زلزله سنجی
pluviometry باران سنجی
salinometry نمک سنجی
radioscopy تشعشع سنجی
colorimetry رنگ سنجی
quantitation چندی سنجی
psychometry روان سنجی
psychometrics هوش سنجی
psychometrics روان سنجی
potentiometry پتانسیل سنجی
polarimetry قطبش سنجی
optical pyrometry تف سنجی نوری
goniometry زاویه سنجی
geodesy زمین سنجی
crymetry انجماد سنجی
electrometry برق سنجی
econometrics اقتصاد سنجی
ebulliometry غلیان سنجی
densitometry چگالی سنجی
hygrometry رطوبت سنجی
olfactometry بویایی سنجی
motion study تحرک سنجی
cost unit واحدهزینه سنجی
coulometry کولن سنجی
iodimetry یدی سنجی
craniometry جمجمه سنجی
interfrometry تداخل سنجی
diffractometry پراش سنجی
timing زمان سنجی
biometrics زیست سنجی
biometry زیست سنجی
acoumetry شنوایی سنجی
bolometri تابش سنجی
hydrometry ابگونه سنجی
audiometry شنوایی سنجی
volumetric pipet پی پت حجم سنجی
bathymetry عمق سنجی
bathymetric contour خط عمق سنجی
acetimetry سرکه سنجی
actinometry پرتو سنجی
alka;imetry قلیا سنجی
tachometry سرعت سنجی
anthropometry مردم سنجی
anthropometry اندام سنجی
argentometry نقره سنجی
barometric ارتفاع سنجی
urinalysis پیشاب سنجی
turbidimetry کدری سنجی
turbidimetry زلال سنجی
telemetry مسافت سنجی
sociometry گروه سنجی
telemetry دور سنجی
sociometry جامعه سنجی
optometry دید سنجی
turbidimetric analysis کدری سنجی
sociometric technique فن گروه سنجی
spirometry تنفس سنجی
gravimetrical وابسته به ثقل سنجی
horlogic وابسته به زمان سنجی
gravimetric وابسته به ثقل سنجی
clock stagger رتبه زمان سنجی
clock track شیار زمان سنجی
pullover gaging کالیبر سنجی کردن
cryoscopic constant ثابت انجماد سنجی
unfathomable غیرقابل عمق سنجی
conductometric titration تیتراسیون رسانایی سنجی
cryoscopic وابسته به انجماد سنجی
rain gauge station ایستگاه باران سنجی
goniometrical وابسته به زاویه سنجی
anthropometry انسان سنجی جسمانی
horology فن وهنر وقت سنجی
human biometric زیست سنجی انسانی
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
bolometric magnitude قدر تابش سنجی
clinometric وابسته به شیب سنجی
clock frequency بسامد زمان سنجی
clock generator مولد زمان سنجی
clock pulse تپش زمان سنجی
optometric service قسمت بینایی سنجی
volumetric flask بالن حجم سنجی
tamping volumeter حجم سنجی کوبشی
clock rate نرخ زمان سنجی
clock interrupt وقفه زمان سنجی
clock signal علامت زمان سنجی
pressure taping انشعاب فشار سنجی
clock skew اریب زمان سنجی
telemetry مسافت سنجی رادیویی
mass spectrometry طیف سنجی جرمی
polariscopic قطب سنجی نور
test chart لوحه بینایی سنجی
fire capabilities چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
clocks تپش زمان سنجی ساعت
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
chronometry وقت سنجی بطریق علمی
absorption spectrophometry طیف نور سنجی جذبی
radar altimetry ارتفاع سنجی به وسیله رادار
stereometry حجم پیمایی جسم سنجی
telemetry چندی سنجی از راه دور
clock تپش زمان سنجی ساعت
light meter اسباب کوچک نور سنجی
direct potentiometric method روش پتانسیل سنجی مستقیم
thermographic وابسته به گرما سنجی یادمانگاری
gravitas موقع سنجی و خوش طبعی در گفتار
optometric service بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
direct potentiometric measurement اندازه گیری پتانسیل سنجی مستقیم
line gauge وسیله اندازه گیری کلفتی خط ضخامت سنجی خط
econometrics استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
three stage least squares method روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
microbarograph هوا سنجی که تغییرات کوچک وسریع هوا را ضبط کند
barometric altimeter ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
structural form شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
click زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicked زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicks زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
possibility امکان
possibilities امکان
possible امکان
posse امکان
feasibility امکان
posses امکان
eventualities امکان
eventuality امکان
cans امکان داشتن
feasible امکان عملی
visibility امکان دید
feasibility امکان اجرا
canning امکان داشتن
can امکان داشتن
conceivable امکان پذیر
may امکان داشتن
facility امکان وسیله
impossibility امکان ناپذیری
makable <adj.> امکان پذیر
conceivability امکان پذیری
if possible در صورت امکان
credit line حد امکان خریدنسیه
financial feasibility امکان مالی
feasibilty امکان پذیری
damping power امکان استهلاک
achievable <adj.> امکان پذیر
contrivable <adj.> امکان پذیر
doable <adj.> امکان پذیر
workable <adj.> امکان پذیر
executable <adj.> امکان پذیر
practicable <adj.> امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> امکان پذیر
manageable <adj.> امکان پذیر
makeable <adj.> امکان پذیر
asap به محض امکان
makable [spv. makeable] <adj.> امکان پذیر
feasible <adj.> امکان پذیر
defensibility امکان مدافعه
viability امکان عملی
optimum بهترین امکان
visibility chart طرح امکان دید
viability امکان ادامه حیات
conceivably بطور امکان پذیر
at the earliest p moment در نخستین وهله امکان
free maneuver امکان حرکت ازاد
incombustibility عدم امکان احتراق
possible امکان پذیر میسر
practicableness امکان قابلیت اجرا
to be able to solve امکان به حل شدن داشتن
impossible امکان نا پذیر نشدنی
as may be the case <adv.> بطور امکان پذیر
to throw open the door to امکان پذیر کردن
impossibility of performance عدم امکان در اجرا
hazard signs علایم امکان تولیدخطر
possibly <adv.> بطور امکان پذیر
contingently <adv.> بطور امکان پذیر
conceivably <adv.> بطور امکان پذیر
acquirability امکان بدست اوردن
feasible امکان پذیر میسر
availability سهولت و امکان تحصیل اعتبار
capability study مطالعه امکان انجام کار
accessibility امکان نزدیکی وسیله وصول
freezes محدودیت عدم امکان تغییر
to turn upside down هر تلاش امکان پذیری را کرن
impossibility عدم امکان کار نشدنی
fullest پر کردن درون چیزی تا حد امکان
outputs امکان نمایش اطلاعات میدهد
there is no p of his going رفتن وی هیچ امکان ندارد
readout وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com