English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
to throw open the door to امکان پذیر کردن
Other Matches
practicable <adj.> امکان پذیر
conceivable امکان پذیر
executable <adj.> امکان پذیر
makable <adj.> امکان پذیر
achievable <adj.> امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> امکان پذیر
manageable <adj.> امکان پذیر
makeable <adj.> امکان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> امکان پذیر
feasible <adj.> امکان پذیر
doable <adj.> امکان پذیر
contrivable <adj.> امکان پذیر
workable <adj.> امکان پذیر
as may be the case <adv.> بطور امکان پذیر
feasible امکان پذیر میسر
conceivably <adv.> بطور امکان پذیر
contingently <adv.> بطور امکان پذیر
possibly <adv.> بطور امکان پذیر
conceivably بطور امکان پذیر
impossible امکان نا پذیر نشدنی
possible امکان پذیر میسر
as little as possible اینقدر کم که امکان پذیر باشد
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
to make every effort تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
edlin در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
educatable تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable امیزش پذیر امتزاج پذیر
educable تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible تفوق پذیر فراز پذیر
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable تفوق پذیر فراز پذیر
Windows Explorer امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
Winsock امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
quantification کمیت پذیر کردن
fullest پر کردن درون چیزی تا حد امکان
full پر کردن درون چیزی تا حد امکان
adaptable organism موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
auto امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
there is no p of doing it کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
autos امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
responses صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
response صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
networking در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد
languages نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
fire capabilities چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
text سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
readers یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
texts سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
reader یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
redliner خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
escape character کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
graphics وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablet صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablets صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
infra red link سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
micro کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micros کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
microcomputer کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
HyperTerminal برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
pliable خم پذیر
solvable حل پذیر
pi acceptor پی پذیر
cleavable رخ پذیر
soluble حل پذیر
feasibility امکان
posse امکان
possibilities امکان
posses امکان
possibility امکان
eventualities امکان
eventuality امکان
possible امکان
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
sequacious نصیحت پذیر
combustible احتراق پذیر
terminable <adj.> فسخ پذیر
associable انس پذیر
passive کنش پذیر
proprotionable تناسب پذیر
assailable هجوم پذیر
infusible گداز نا پذیر
extendible کشش پذیر
ascertainable اثبات پذیر
tensible کشش پذیر
thinkable اندیشه پذیر
perturbable اشوب پذیر
partible بخش پذیر
magnetizable مغناطیس پذیر
maintainable نگهداشت پذیر
pilable انحنا پذیر
inflamable اشتعال پذیر
chargeable اتهام پذیر
impressible تاثیر پذیر
vulnerable اسیب پذیر
vulnerable زخم پذیر
associative شرکت پذیر
pervious نفوذ پذیر
semi solvable نیم حل پذیر
enumerable شمارش پذیر
miscible امتزاج پذیر
superimposable انطباق پذیر
fathomable پیمایش پذیر
fatig خستگی پذیر
fatigable خستگی پذیر
fatiguable خستگی پذیر
precipitable تعلیق پذیر
inoculable تلقیح پذیر
defensible دفاع پذیر
destructible انهدام پذیر
educable اموزش پذیر
lowest common denominator مردم پذیر
peaceable اشتی پذیر
figurable شکل پذیر
electron acceptor الکترون پذیر
shock absorber ضربه پذیر
criticizable انتقاد پذیر
skittish تغییر پذیر
liquefiable گداز پذیر
passives کنش پذیر
extensible توسعه پذیر
teachable تعلیم پذیر
applicable کاربرد پذیر
generable زایش پذیر
shock absorbers ضربه پذیر
doughface تلقین پذیر
passible فساد پذیر
bearable تحمل پذیر
open cheque چک انتقال پذیر
lowest common denominators مردم پذیر
spoilable فساد پذیر
increasable افزایش پذیر
subjugable تسخیر پذیر
deformable دگردیس پذیر
subduable تسخیر پذیر
incondensable ناچگال پذیر
additive جمع پذیر
additives جمع پذیر
perfectible کمال پذیر
dividable [American E] <adj.> بخش پذیر
divisible <adj.> بخش پذیر
depreciable استهلاک پذیر
spottable لکه پذیر
sensitive نفوذ پذیر
plunderable چپاول پذیر
limitable محدودیت پذیر
despicable نکوهش پذیر
stainable لکه پذیر
differentiable تشخیص پذیر
deductible مالیات پذیر
fusible گداز پذیر
extendable توسعه پذیر
demurrable اعتراض پذیر
flexible خمش پذیر
glass jaw بوکسوراسیب پذیر
mutant تغییر پذیر
mutants تغییر پذیر
denominable تسمیه پذیر
tangibly پرماس پذیر
weariless خستگی نا پذیر
divisible بخش پذیر
able to take a load <adj.> بار پذیر
wallydraigle تاثیر پذیر
tangible پرماس پذیر
palpable پرماس پذیر
retractable انکار پذیر
revocable ابطال پذیر
flexible انعطاف پذیر
incompressible تراکم نا پذیر
rotatable چرخش پذیر
thermosetting سختی پذیر
separable تفکیک پذیر
deceivable فریب پذیر
disputable اعتراض پذیر
vacillatory تغییر پذیر
reclaimable ادعا پذیر
inextensible تمدید نا پذیر
vanquishable شکست پذیر
inexpugnable شکست نا پذیر
disintegrable تجزیه پذیر
fixable ثبات پذیر
disciplinable انضباط پذیر
dissoluble تجزیه پذیر
interchangeably بطورتبادل پذیر
transferable انتقال پذیر
testable ازمون پذیر
distensible انبساط پذیر
fissile شکاف پذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com