English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
outcross امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
Other Matches
incrossbreed تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
admix امیزش کردن
intercommunicate امیزش کردن
intercommon امیزش کردن
rub shoulders with others با مردم امیزش کردن
conversed مذاکره کردن امیزش
to keep company باهم امیزش کردن
converse مذاکره کردن امیزش
conversing مذاکره کردن امیزش
converses مذاکره کردن امیزش
admix مخلوط شدن امیزش کردن
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
associate امیزش کردن معاشرت کردن
associated امیزش کردن معاشرت کردن
associates امیزش کردن معاشرت کردن
associating امیزش کردن معاشرت کردن
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
selectable مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
heterogeneous network سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
paint program نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocate به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
function سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
intercommunion امیزش
haunts امیزش
farrago امیزش
associations امیزش
combination امیزش
intercourse امیزش
amalgamation امیزش
haunt امیزش
association امیزش
mixing امیزش
bus خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous مختلف الجنس و مختلف النوع
oxygenation امیزش با اکسیژن
mixture ترکیب امیزش
incommunicative بی معاشرت و بی امیزش
incommunicatively بطور کم امیزش
conviviality قابلیت امیزش
sexual intercourse امیزش جنسی
miscible امیزش پذیر
mixing valve دریچه امیزش
insociable غیرقابل امیزش
mixtures ترکیب امیزش
immiscible امیزش ناپذیر
immix امیزش یافتن
profiled امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
chiasma امیزش ازمیان یا از پهنا
immiscibly بطور امیزش ناپذیر
variate مختلف کردن
speech synthesis ترکیب کلام امیزش سخن
interbreed نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
highways خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
nitrosulphuric ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
hash گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
eurybathic قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
outbreed جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
collect transfer بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
scatter load بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
p sexual relations امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
hue [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
paint پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paints پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
compacted کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
multiple حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
graphs اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
graph اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
compacts کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
logs وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
log وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
filling out [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
networking در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد
color code روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
baud وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
baud rate وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
redliner خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
mixable امیزش پذیر امتزاج پذیر
cifax رمز کردن سیگنالهای متفرقه سیگنالهای رمز شده مختلف
decollator ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
discrepant مختلف
variegated مختلف
sundry مختلف
varying مختلف
various مختلف
miscellaneous مختلف
diverse مختلف
divergent مختلف
off مختلف
disparate مختلف
dissimilar مختلف
two discrepant stories دو حکایت مختلف
diversely به اشکال مختلف
polyphyletic از نژادهای مختلف
variously بطور مختلف
diverse مختلف مخالف
asynchronous مختلف الزمان
miscellaneous works کارهای مختلف
heterochromatic مختلف اللون
polyphyletic مختلف الاجداد
half caste ازنژاد مختلف
half breed از نژاد مختلف
several جدا مختلف
variant گوناگون مختلف
international مربوط به کشورهای مختلف
interrace بین نژادهای مختلف
process مراحل مختلف چیزی
intercollegiate بین کالجهای مختلف
eccentric مختلف المرکز بودن
holdalls جعبه اسبابهای مختلف
run around <idiom> گردش درمناطق مختلف
multifarious دارای انواع مختلف
eccentrics مختلف المرکز بودن
holdall جعبه اسبابهای مختلف
play off <idiom> رفتار مختلف با اشخاص
interracial بین نژادهای مختلف
processes مراحل مختلف چیزی
stage مراحل مختلف یک موشک
plugs ورودی که به وسایل مختلف
miscellanist نویسنده مطالب مختلف
variform گوناگون مختلف الشکل
The various strata of society. طبقات مختلف اجتماع
rank and file شئون مختلف نظامی
heterochromatic دارای رنگهای مختلف
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
varisized دارای اندازههای مختلف
stock markets بورس کالاهای مختلف
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
disjunctive دارای دو شق مختلف فصلی
team tennis بازیهای مختلف تنیس
stock market بورس کالاهای مختلف
syntax هم اهنگی قسمتهای مختلف
internationals مربوط به کشورهای مختلف
stages مراحل مختلف یک موشک
plug ورودی که به وسایل مختلف
diversiform دارای اشکال مختلف
multi tone horn بوق با اصوات مختلف
plugging ورودی که به وسایل مختلف
catamarans قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
multi rate meter کنتور با چند نرخ مختلف
gather دریافت داده از منابع مختلف
polytechnics وابسته به علوم عملی مختلف
figure skate اسکیت با انجام حرکات مختلف
polytechnic وابسته به علوم عملی مختلف
blocky پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
bipolar تراترسیتور با سه لایه مختلف به صورت -p -n p یا -n -p n
catamaran قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
caste طبقات مختلف مردم هند
castes طبقات مختلف مردم هند
adapter دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
polytechnical وابسته به علوم عملی مختلف
gathered دریافت داده از منابع مختلف
interstate بین ایالتها وکشورهای مختلف
polygenesis پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com