Dictiornary-Farsi | امین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 57 (4 milliseconds)

English	Persian
verily	امین
trusty	امین
trustee	امین
trustees	امین
trustworthy	امین
amen	امین
single minded	امین
single-minded	امین
amine	امین
bailee	امین
depositary	امین
fiduciary	امین
person in a position of trust	امین
single hearted	امین


Other Matches

amino	حاوی ریشهء امین وابسته به عامل امین
thirtieth	سی امین
selah	"امین "
faithworthy	امین معتبر
Justices of the Peace	امین صلح
peace officer	امین صلح
tertiary amine	امین 3 درجه
Justice of the Peace	امین صلح
personal representative	امین ترکه
primery amine	امین 1 درجه
transmination	انتقال امین
secondary amine	امین 2 درجه
deamination	امین زدایی
officers	امین صلح
arylamine	اریل امین
alkylamine	الکیل امین
amine terminus	امین انتهایی
officer	امین صلح
primery amine	امین نوع اول
honest	درست کار امین
secondary amine	امین نوع دوم
bailiff	امین صلح یاقاضی
tertiary amine	امین نوع سوم
to put	بدست امین دادن
honeysuckle	پیچ امین الدوله
JP	مخفف امین صلح
JPs	مخفف امین صلح
amination	امین دار کردن
amination	امین دار شدن
monoamine oxidase inhibitor	بازدارنده اکسیداز تک امین
mao	بازدارنده اکسیداز تک امین
amino sugar	قند امین دار
fiducial	وابسته به امین ترکه
bailiffs	امین صلح یاقاضی
pendent lite	حکم معلق امین ترکه
twinflower	پیچ امین الدوله معطرامریکایی
Justices of the Peace	امین صلح دادرس دادگاه بخش
field cornet	کلانتریا امین صلح درشهرستانهای colonyepac
Justice of the Peace	امین صلح دادرس دادگاه بخش
plene administravit	دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
letters of administration	حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد