English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (6 milliseconds)
English Persian
permanent storage انبارش دائمی
Other Matches
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainer حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
storage انبارش
parallel storage انبارش موازی
store and forward انبارش و ارسال
mass storage device دستگاه تل انبارش
storage area ناحیه انبارش
mass storage انبارش تودهای
storage device دستگاه انبارش
primary storage unit واحد انبارش اولیه
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
ceaseless دائمی
continous دائمی
first string دائمی
constants دائمی
sequential دائمی
standing دائمی
permanent دائمی
perennials دائمی
constant دائمی
perennial دائمی
permanent storage انباره دائمی
permanent saving پس انداز دائمی
permanent insane مجنون دائمی
permanent magnet اهنربای دائمی
permanent income درامد دائمی
permanent hardness سختی دائمی
permanent fault عیب دائمی
permanent error خطای دائمی
permanent consumption مصرف دائمی
persistent inflation تورم دائمی
permanent color رنگ دائمی
sustained speed سرعت دائمی
permanent storage حافظه دائمی
standing army ارتش دائمی
standing committee کمیته دائمی
steady flow جریان دائمی
regular salary حقوق دائمی
steady state حالت دائمی
regular army ارتش دائمی
premanent way خط ثابت خط دائمی
permanent way مسیر دائمی
permanent tooth دندان دائمی
permanent structures ساختمانهای دائمی
permanent store انباره دائمی
permanent load بار دائمی
creep limit حد انبساط دائمی
permanent سیر دائمی
continous rolling نورد دائمی
continual دائمی همیشگی
continous running گردش دائمی
permanent دائمی ماندنی
costant load بار دائمی
consistent flow جریان دائمی
continous earth زمین دائمی
continous cycle گردش دائمی
everlasting همیشگی دائمی
eternal بی پایان دائمی
constant power توان دائمی
continous operation کار دائمی
continous anealing furnace کوره ملتهب دائمی
keelboat قایق با تیر دائمی کف
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
continous conveyor بالابر دائمی و ثابت
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
continous milling machine دستگاه فرز دائمی
continous mixer مخلوط کننده دائمی
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
fatigue bending machine دستگاه خمش دائمی
fatigue bending test ازمایش خمش دائمی
cruising speed سرعت دائمی اتومبیل
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
continous strand furnace کوره رشتهای دائمی
continuous rain بارش باران دائمی
continous traction نیروی کشش دائمی
continous heating furnace کوره حرارتی دائمی
fereter [معابد دائمی در کلیساها]
perpetuating دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
alternating stress تنش نوسان دار دائمی
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
continous tinning line تاسیسات قلع کاری دائمی
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
engramme تحولات دائمی هسته سلول
engram تحولات دائمی هسته سلول
mandate حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
mandate قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
permanent emplacement موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent income hypothesis فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permafrost لایه منجمد دائمی اعماق زمین
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
alnico الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
engramme اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry <idiom> رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
engram اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant in fee simple متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
perpetual bonds اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
air pollution monitoring مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com