Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
storehouse
انبار سر پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
Other Matches
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
caged storage
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpile
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
dump
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpile
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
stock number
شماره فنی انبار شماره انبار
custodial record
پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
dressed
پوشیده
inapparent
پوشیده
furry
خز پوشیده
private
پوشیده
privates
پوشیده
painted
پوشیده
furriest
خز پوشیده
overcast
پوشیده
occult
پوشیده
larvated
پوشیده
crested
پوشیده
impenetrable
پوشیده
latent
پوشیده
feathered
پوشیده
recondite
پوشیده
florid
پوشیده از گل
crypto
پوشیده
covert
پوشیده
defilade
پوشیده
shaded
پوشیده
veiled
پوشیده
grassy
پوشیده از چمن
stubbly
پوشیده از کاهبن
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
surmounted with snow
پوشیده از برف
feathery
پوشیده ازپر
snow clad
برف پوشیده
covert
پوشیده پوشپر
verrucose
پوشیده از گندمه
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
verrucous
پوشیده از گندمه
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
solvated
حلال پوشیده
shrubby
پوشیده از بوته
scurvy
پوشیده از شوره
scanned image
تصویر پوشیده
shod
کفش پوشیده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
uncovered
غیر پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
robed in bleck
سیاه پوشیده
secret
اسرارامیز پوشیده
snowy
پوشیده از برف
plumbeous
پوشیده از سرب
mystic sense
معنی پوشیده
masked epilepsy
صرع پوشیده
defiladed area
منطقه پوشیده
covered approach
مسیر پوشیده
bosky
پوشیده از بوته
beetle
پوشیده شدن
beetles
پوشیده شدن
glace
پوشیده ازشکر
bosky
پوشیده ازبیشه
habilitate
لباس پوشیده
covered position
موضع پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
cryptonym
نام پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
cryptogenous
پوشیده سبب
cryptical
پوشیده مرموز
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
covered space
فضای پوشیده
armor basis
پوشیده با زره
concealed
پوشیده شده
cloudy
پوشیده از ابر
blotchy
پوشیده از لکه
ivied
پوشیده از پاپیتال
latent defect
نقض پوشیده
acloud
پوشیده از ابر
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
incog
پوشیده بانام عوضی
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
bushed
ازبوته پوشیده شده
covered approach
راه نفوذی پوشیده
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
in mourning
جامه ماتم پوشیده
he wears black
سیاه پوشیده است
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
gesso
سطح پوشیده از بتونه
rich clad
جامه فاخر پوشیده
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
ermined
جامه قاقم پوشیده
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
woody
چوبی پوشیده از چوب
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
footprint
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprints
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
freight house
انبار
pantechnicons
انبار
store-rooms
انبار
barns
انبار
store-room
انبار
agglomeration
انبار
reservedness
اب انبار
store room
انبار
sluices
انبار
seraglio
انبار
barn
انبار
almery
انبار
in bond
در انبار
reservedness
انبار
pantechnicon
انبار
sluice
انبار
wastes
انبار
waste
انبار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com