Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
provision room
انبار مواد غذایی
Other Matches
Adulterated foodstuff.
مواد غذایی تقلبی
cure meat
نمک سود کردن مواد غذایی
malnutrition
تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
self digestion
جذب خود بخود مواد غذایی
commissary store annex
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
commissary
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissaries
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
k ration
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
agrobiology
مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
bacteriolysis
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
caged storage
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpile
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
stockpiling
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpiles
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
durable material
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
trophic
غذایی
dietetical
غذایی
alimentary
غذایی
alimental
غذایی
messes
هم غذایی
mess
هم غذایی
diet
رژیم غذایی
dieted
برنامه غذایی
dieted
رژیم غذایی
dieting
برنامه غذایی
regimens
پرهیز غذایی
diet
برنامه غذایی
food program
برنامه غذایی
food poisoning
مسمویت غذایی
ration
جیره غذایی
rationed
جیره غذایی
foodstuffs
ماده غذایی
foodstuff
ماده غذایی
rations
جیره غذایی
regimen
پرهیز غذایی
food chain
زنجیره غذایی
food perference
رجحان غذایی
food industries
صنایع غذایی
food chains
زنجیره غذایی
nutritiveness
خاصیت غذایی
food deprivation
محرومیت غذایی
food web
شبکه غذایی
food dtufe stuff
ماده غذایی
food packet
بسته غذایی
food preference
پسند غذایی
diets
برنامه غذایی
food pyramid
هرم غذایی
diets
رژیم غذایی
dieting
رژیم غذایی
lymph
شیره غذایی
grazing food chain
زنجیره غذایی چرندگان
macronutrient
عنصر غذایی پر مصرف
micronutrient
عنصر غذایی کم مصرف
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
annual food plan
برنامه غذایی سالیانه
botulism
مسمومیت غذایی حاد
dietetics
برنامه ریزی غذایی
dailgy food allowance
جیره غذایی روزانه
dietary
مربوط به رژیم غذایی
dietetic
وابسته به رژیم غذایی
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
stirabout
غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
nutrients
ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrient
ماده مقوی از لحاظ غذایی
sitology
علم تغذیه ورژیم غذایی
table of food equivalents
جدول ارزش جیره غذایی
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
ration factor
ضریب اماد جیره غذایی
dietetics
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
to have the munchies for something
یکدفعه هوس چیزی
[غذایی]
را کردن
convenience food
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
I musn't eat food containing ...
من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
convenience foods
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
packed lunch
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
stock number
شماره فنی انبار شماره انبار
custodial record
پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
cereals
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereal
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
fudge
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudged
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudges
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudging
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
brunch
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
stock
انبار
depots
انبار
garner
انبار
depot
انبار
stocked
انبار
thesaurus
انبار
water reservoir
اب انبار
water storage tank
اب انبار
thesauruses
انبار
lodges
انبار
lodged
انبار
lodge
انبار
garnered
انبار
garnering
انبار
magazine
انبار
store-rooms
انبار
store-room
انبار
store room
انبار
freight house
انبار
reservedness
اب انبار
reservedness
انبار
seraglio
انبار
magazines
انبار
depository
انبار
in bond
در انبار
agglomeration
انبار
storage
انبار
spoil pit
انبار
stock room
انبار
store
انبار
storage tank
انبار
storeroom
انبار
cisterns
اب انبار
cistern
اب انبار
garners
انبار
storage bunker
انبار
storing
انبار
entrepot
انبار
sluice
انبار
room
انبار
reservoirs
اب انبار
sluiced
انبار
wastes
انبار
waste
انبار
reservoir
انبار
reservoir
اب انبار
sluices
انبار
reservoirs
انبار
storehouse
انبار
warehouses
انبار
almery
انبار
storehouses
انبار
warehouse
انبار
cellars
انبار
cellar
انبار
pantechnicons
انبار
repository
انبار
repositories
انبار
stockrooms
انبار
tower silo
انبار
pantechnicon
انبار
barns
انبار
stockroom
انبار
rooms
انبار
barn
انبار
warehouses
انبار مخزن
stockists
انبار میکند
sand store
انبار ماسه
reservedness
انبار کردن
in the hold
در انبار کشتی
retail bin
انبار جزئی
general depot
انبار عمومی
stock level
سطح انبار
sail locker
انبار ملوانی
septic tank
گند انبار
claimant stock
انبار امانی
hay loft
انبار علوفه
spoin bank
انبار مازاد
repertory
انبار مخزن
mass storage
انبار انبوه
snow drift
برف انبار
barnyards
حیاط انبار
barnyard
حیاط انبار
shed space
انبار چندراهه
bin
انبار دغالسنگ
stockist
انبار میکند
bins
انبار دغالسنگ
to bunker
در انبار اندوختن
shell room
انبار گلوله
hay loft
انبار علف
imburse
انبار کردن
barns
انبار غله
auxiliary storage
انبار کمکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com