Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
Other Matches
adjustable
قابل تنظیم
adjustable channel
مجرای قابل تنظیم
adjustable antenna
آنتن قابل تنظیم
adjustable clamp
گیره قابل تنظیم
variable speed gear drive
گیربکس قابل تنظیم
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
adjustable catch
دستگیره قابل تنظیم
adjustable lever
اهرم قابل تنظیم
adjustable buckle
سگک قابل تنظیم
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
adjustable stop
توقف قابل تنظیم
[مهندسی]
adjustable gib
پشت بند قابل تنظیم
pantograph
دستگاه رسام قابل تنظیم
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
adjustable waist tab
نوار دور کمر قابل تنظیم
inductor with adjustable air gap
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
adjustable double endwrench
آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
kaplan pump
نوعی پمپ پروانهای که پرههای چرخ کن قابل تنظیم است
adjustable strap
بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
nipper
انبردست
nippers
انبردست
pliers
انبردست
slip joint pliers
نوعی انبردست
plier
انبردست
[ابزار]
water pump pliers
[انبردست واترپمپ]
lineman's plier
انبردست مسئول خط
eyelet plier
انبردست روزنه دار
lead sealing plier
انبردست مهر و موم
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
environment
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
sensible
قابل درک قابل رویت
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
achievable
قابل وصول قابل تفریق
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
adjustments
تنظیم
regularization
تنظیم
alignments
تنظیم
regulation
تنظیم
formulation
تنظیم
timing
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
adjustment
تنظیم
set out
تنظیم
calibration
تنظیم
spreading
تنظیم
alignment
تنظیم
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
formulated
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
lineup
تنظیم کردن
indicement
تنظیم ادعانامه
line regulator
تنظیم کننده
regularises
تنظیم کردن
variability
قابلیت تنظیم
regularizing
تنظیم کردن
regulators
تنظیم کننده
adjusted
تنظیم شده
to put in to shape
تنظیم کردن
regulator
تنظیم کننده
to make out
تنظیم کردن
air adjustment
تنظیم هوا
make out
تنظیم کردن
tunable
تنظیم پذیر
timing
تنظیم وقت
formulate
تنظیم کردن
family planning
تنظیم خانواده
hand regulation
تنظیم با دست
to set out
تنظیم کردن
regulating
تنظیم کردن
regularised
تنظیم کردن
focusing control
تنظیم تمرکز
fine setting
تنظیم میکرومتری
adjusability
قابلیت تنظیم
fine setting
تنظیم دقیق
framer
تنظیم کننده
fine adjustment
تنظیم دقیق
initial adjustment
تنظیم صفر
frequency tuning
تنظیم فرکانس
fine adjustment
تنظیم فریف
set screw
پیچ تنظیم
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
conduction
هدایت تنظیم
regulate
تنظیم کردن
regulated
تنظیم کردن
regulates
تنظیم کردن
indictments
تنظیم کیفرخواست
jack screw
پیچ تنظیم
set up
تنظیم کردن
attend
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
set the watch
تنظیم نگهبانی
attends
تنظیم کردن
setting ring
حلقه تنظیم
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
adjustment of rools
تنظیم غلطک
levelling screw
پیچ تنظیم
depth adjustment
تنظیم عمیق
indictments
تنظیم ادعانامه
indictment
تنظیم کیفرخواست
adjusting point
نقطه تنظیم
trigger control
تنظیم با ماشه
rocker gear
تنظیم جاروبک
adjustment of fire
تنظیم تیر
lay down
تنظیم کردن
indictment
تنظیم ادعانامه
inductive tuning
تنظیم القائی
formulating
تنظیم کردن
checked
دریچه تنظیم
speed adjustment
تنظیم سرعت
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
pilot valve
سوپاپ تنظیم
cascade control
تنظیم زنجیری
will adjust
تنظیم می کنم
check gate
دریچه تنظیم
check valve
شیر تنظیم
tunes
تنظیم کردن
adjust
تنظیم کردن
cam type regulation
تنظیم بادامکی
regularizer
تنظیم کننده
checks
دریچه تنظیم
thermoregulation
تنظیم دمایی
regulable
تنظیم پذیر
thermoregulation
تنظیم حرارت
frame
تنظیم کردن
spark setting
تنظیم جرقه
adjusts
تنظیم کردن
redact
تنظیم کردن
caliper setting
تنظیم پرگار
tune
تنظیم کردن
regiments
تنظیم کردن
arrangements
ترتیب تنظیم
arrangement
ترتیب تنظیم
corrector
تنظیم کننده
crystal control
تنظیم با بلور
purity adjustment
تنظیم خلوص
regulation
پهنه تنظیم
range of adjustment
ناحیه تنظیم
stup string
رشته تنظیم
range adjustment
تنظیم برد
range adjustment
تنظیم مسافت
alignments
تنظیم انطباق
alignments
صف بندی تنظیم
alignment
تنظیم انطباق
alignment
صف بندی تنظیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com