English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English Persian
promulgate انتشار دادن ترویج کردن
promulgated انتشار دادن ترویج کردن
promulgates انتشار دادن ترویج کردن
promulgating انتشار دادن ترویج کردن
Other Matches
propagate انتشار دادن پخش کردن
propagating انتشار دادن پخش کردن
propagated انتشار دادن پخش کردن
advertises اعلان کردن انتشار دادن
advertised اعلان کردن انتشار دادن
propagates انتشار دادن پخش کردن
promoted ترفیع دادن ترویج دادن
promoting ترفیع دادن ترویج دادن
promotes ترفیع دادن ترویج دادن
promote ترفیع دادن ترویج دادن
promulge انتشار دادن بعموم اگهی دادن
noise انتشار دادن
publishes انتشار دادن
issue انتشار دادن
to bruit abroad انتشار دادن
publish انتشار دادن
issued انتشار دادن
issues انتشار دادن
advertise انتشار دادن
noises انتشار دادن
published انتشار دادن
propagandize انتشار دادن
circulates انتشار دادن رواج دادن
circulated انتشار دادن رواج دادن
circulate انتشار دادن رواج دادن
issues انتشار دادن صدور
issue انتشار دادن صدور
issued انتشار دادن صدور
cultivates ترویج کردن
promotes ترویج کردن
promote ترویج کردن
promulge ترویج کردن
cultivating ترویج کردن
cultivate ترویج کردن
promoting ترویج کردن
promoted ترویج کردن
dissemination انتشار اخبار انتشار اطلاعات
ringing the changes ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
fomentation ترویج
promulgation ترویج
promotions ترویج
promulgator ترویج
promotion ترویج
propagation ترویج
propagable قابل ترویج
cultivation تهذیب ترویج
promotable قابل ترویج
propagative ترویج کننده
promoters ترویج کننده فروش
promoter ترویج کننده فروش
agricultural extension services خدمات ترویج کشاورزی
promoter ترقی دهنده ترویج کننده
uttering ترویج سکه تقلبی یا اسنادمجعول
promoters ترقی دهنده ترویج کننده
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
reports انتشار
emission انتشار
broadcasts انتشار
proclamations انتشار
irradiation انتشار
pervasion انتشار
newsreader انتشار
proclamation انتشار
progation انتشار
report انتشار
issuance انتشار
broadcast انتشار
emissions انتشار
propagation انتشار
publishment انتشار
reported انتشار
effluence انتشار
promulgation انتشار
publicity انتشار
spreading انتشار
publications انتشار
issue انتشار
issues انتشار
incidence انتشار
omission انتشار
diffusion انتشار
omissions انتشار
issued انتشار
effluxion انتشار
dissemination انتشار
publication انتشار
currency انتشار
currencies انتشار
dispersion انتشار
evangelization تبلیغ یاموعظه ازروی انجیل ترویج انجیل یادین مسیحی
utter false coin جریان انداختن سکه تقلبی ترویج سکه قلب
circulation انتشار جریان
circulations انتشار جریان
republication انتشار مجدد
wave motion انتشار موج
velocity of propagation سرعت انتشار
immission انتشار خارجی
emission انتشار امواج
promulgation of the laws انتشار قوانین
propagation constant ثابت انتشار
thought broadcasting انتشار فکر
diffusible قابل انتشار
sound propagation انتشار صوت
money creation انتشار پول
diffusion coefficient ضریب انتشار
image speard انتشار تصویر
wave propagation انتشار موج
propagation sequence تسلسل انتشار
antenna pattern انتشار انتن
propagation sequence مرحله انتشار
propagation delay تاخیر انتشار
electronic emission انتشار الکترونها
diffusion انتشار نور
diffusion انتشار پخش
light emission انتشار نور
electron emmission انتشار الکترون
load spread انتشار نیرو
newsworthy قابل انتشار
emissions انتشار امواج
emissivity قابلیت انتشار
conical scanning انتشار مخروطی امواج
rate of flame propagation سرعت انتشار شعله
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
soundboard عامل انتشار عقاید
circulative انتشار دهنده یا یابنده
spread منتشر شدن انتشار
error propagation انتشار خطا [ریاضی]
spreads منتشر شدن انتشار
sounding boards عامل انتشار عقاید
efflux انتشار بخارج جریان
sounding board عامل انتشار عقاید
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
diasy chain انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
issuable قابل صدور انتشار دادنی
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
capital stock سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
electroluminescing که نور را طبق روشنایی الکترونیکی انتشار میدهد
electroluminescent قابل انتشار نور طبق روشنایی الکترونیکی
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
histogram نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
whispering campaign انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
answer tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answering tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answers tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answered tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
beta version گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
copyrights حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyright حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
ultrasonic inspection متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
emitter coupled logic طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
beta test گونه دوم از بررسی هایی که روی نرم افزار انجام میشود پیش از آنکه آماده انتشار شود
design پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
excitation انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
out lawry طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lay قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lays قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
receives اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receive اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
anneal نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
pays جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com