English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (7 milliseconds)
English Persian
slashing criticism انتقاد سخت
Search result with all words
review انتقاد کردن
review بازدید انتقاد کردن
reviewed انتقاد کردن
reviewed بازدید انتقاد کردن
reviewing انتقاد کردن
reviewing بازدید انتقاد کردن
reviews انتقاد کردن
reviews بازدید انتقاد کردن
raillery سرزنش انتقاد
criticism انتقاد
criticisms انتقاد
critic انتقاد کننده
critic انتقاد
critics انتقاد کننده
critics انتقاد
sacred cow شخص مصون از انتقاد
sacred cows شخص مصون از انتقاد
gaff انتقاد نفرین
critically از روی انتقاد
diatribe انتقاد تلخ
diatribes انتقاد تلخ
flog انتقاد سخت کردن
flogged انتقاد سخت کردن
flogs انتقاد سخت کردن
descant اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
criticised انتقاد کردن نکوهش کردن
criticised انتقاد کردن
criticised مورد انتقاد قراردادن
criticises انتقاد کردن نکوهش کردن
criticises انتقاد کردن
criticises مورد انتقاد قراردادن
criticising انتقاد کردن نکوهش کردن
criticising انتقاد کردن
criticising مورد انتقاد قراردادن
criticize انتقاد کردن نکوهش کردن
criticize انتقاد کردن
criticize مورد انتقاد قراردادن
criticized انتقاد کردن نکوهش کردن
criticized انتقاد کردن
criticized مورد انتقاد قراردادن
criticizes انتقاد کردن نکوهش کردن
criticizes انتقاد کردن
criticizes مورد انتقاد قراردادن
criticizing انتقاد کردن نکوهش کردن
criticizing انتقاد کردن
criticizing مورد انتقاد قراردادن
censure انتقاد
censured انتقاد
censures انتقاد
censuring انتقاد
critique فن انتقاد
critique انتقاد
critique جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critiques فن انتقاد
critiques انتقاد
critiques جلسه انتقاد بعد ازعملیات
animadversion انتقاد
book review انتقاد از کتاب
censurable انتقاد امیز
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
criticalness انتقاد
criticizable قابل انتقاد
criticizable انتقاد پذیر
fustigate کوبیدن انتقاد کردن
fustigation انتقاد
hypercritic انتقاد سخت وموشکافی
hypercritical مفرط در انتقاد
hypercritically از روی انتقاد و مفرط
hypercriticism افراط در انتقاد
lower criticism انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
pick to pieces سخت مورد انتقاد قرار دادن
pull to pieces سخت انتقاد کردن
renouncer سرزنش و انتقاد کننده
reviewal انتقاد
self critical انتقاد کننده از خود
self criticism انتقاد از خود
textualism اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
to incur a criticism مورد انتقاد واقع شدن
verbalism انتقاد لفظی
hatchet job انتقاد غرضآمیز
hatchet jobs انتقاد غرضآمیز
dish out <idiom> انتقاد کوبنده
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
put down <idiom> انتقاد کردن
run down <idiom> انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
tear down <idiom> انتقاد کردن
If you criticize him, it's like a red rag to a bull. اگر از او [مرد] انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
acerbic <adj.> انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
to be vulnerable [exposed] to criticism خود را در معرض انتقاد گذاشتن
to be under fire سخت مورد انتقاد قراردادن
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com