English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
electron transition انتقال الکترون
Search result with all words
electron transfer mechanism مکانیسم انتقال الکترون
transmission electron micrograph ریزنگار انتقال الکترون
Other Matches
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
electron الکترون
traces رد الکترون
traced رد الکترون
trace رد الکترون
isoelectronic هم الکترون
electron donor الکترون ده
negatron الکترون
coelectron هم الکترون
electrons الکترون
electron orbit مسیرگردش الکترون
electron pair زوج الکترون
electron recoil بازگشت الکترون
electron shell پوسته الکترون
electron spin تنیدگی الکترون
electron spin اسپین الکترون
electron multiplier افزاینده الکترون
electron mass جرم الکترون
high energy electron الکترون پر انرژی
electron jump پرش الکترون
electron injector الکترون افکن
electron focusing تمرکز الکترون
electron flow سیلان الکترون ها
electron flow فلوی الکترون
emission صدور الکترون
electron exchange تبادل الکترون
valence electron الکترون والانس
electron trajectory مسیر الکترون
electroneutrality الکترون خنثایی
electron tube لوله الکترون
electron transition عبور الکترون
emissions صدور الکترون
initiating electron الکترون اغازگر
inner shell electron الکترون درونی
electrophile الکترون دوست
free electron الکترون ازاد
valence electron الکترون فرفیت
free electron الکترون غیرپیوندی
valence electron الکترون رسانایی
isoelectronic ions یونهای هم الکترون
electron volt الکترون ولت
lone electron الکترون تنها
primary electron الکترون اولیه
odd electron الکترون منفرد
nuclear electron الکترون هسته
nonbonding electron الکترون ناپیوندی
electron acceleration شتاب الکترون
electron acceptor پذیرنده الکترون
electron acceptor الکترون پذیر
electron affinity الکترون خواهی
electron avalanche بهمن الکترون
electron beam شعاع الکترون
outer shell electron الکترون بیرونی
outer shell electron الکترون رسانایی
bound electron الکترون بسته
charge of the electron بار الکترون
concentration of electron چگالی الکترون
density of electron چگالی الکترون
photo electron فوتو الکترون
photo electron الکترون نوری
conduction electron الکترون رسانایی
conduction electron الکترون رسانش
antibonding electron الکترون ضد پیوندی
electron beam پرتو الکترون
electron beam اشعه الکترون
electron deceleration دیرکرد الکترون
electron diffraction خمیدگی الکترون
electron distribution پخش الکترون
electron donor دهنده الکترون
electron drift رانش الکترون
electron emission صدور الکترون
electron emitter منبع الکترون
electron emmission انتشار الکترون
electron energy کارمایه ی الکترون
electron energy انرژی الکترون
secondary electron الکترون ثانوی
electron beam باریکه الکترون
electron capture الکترون گیراندازی
electron charge بار الکترون
electron concentration غلظت الکترون
electronic concentration غلظت الکترون
mass of the electron جرم الکترون
electron conduction هدایت الکترون
electron decay تجزیه الکترون
electron decay اضمحلال الکترون
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
electrophilic attack حمله الکترون دوستی
electron paramagnetic resonance رزونانس پارامغناطیسی الکترون
lone pair electron زوج الکترون ناپیوندی
supressor grid شبکه الکترون بند
electron pair bond پیوند زوج الکترون
electron accelerator شتاب دهنده الکترون
electron pair زوج الکترون حفره
electron orbit مدار گردش الکترون
electron attachment پیوستگی یا وابستگی الکترون
unpaired electron الکترون جفت نشده
electron pairing زوج شدن الکترون
delocalized electron الکترون غیر مستقر
electroosmotic effect اثر الکترون اسمزی
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
free electron gas گاز الکترون ازاد
electron transit time زمان عبور الکترون
electrophilic reagent واکنشگر الکترون دوست
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
outer shell electron الکترون لایه بیرونی
electron multiplier فزون ساز الکترون
lone pair electron زوج الکترون تنها
electron charge mass ratio چگالی بار الکترون
linear accelerator شتابده خطی الکترون
bonding electron pair زوج الکترون پیوندی
secondary electron emission پیل ثانویه الکترون
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
electron gun لوله پرتاب الکترون
electron deceleration کندی حرکت الکترون
electron capture detector اشکارساز الکترون گیراندازی
free electron model الگوی الکترون ازاد
rest mass of the electron جرم ساکن الکترون
electron deficient molecules مولکولهای با کمبود الکترون
quasi free electron theory نظریه الکترون شبه ازاد
picture حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
Electron paramagnetic resonance [EPR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
photon تنها یک الکترون تابش شود
electron releasing substituent گروه استخلافی الکترون دهنده
pictured حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electrosensitive چاپ با کاغذ حساس به الکترون
picturing حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electrophilic aromatic substitution استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
electron withdrawing substituent گروه استخلافی الکترون کشنده
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
left hand rule for electron flow قاعده چپگرد برای جریان الکترون
beams مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beam مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
right hand rule for electron flow قاعده راست گرد برای جریان الکترون
electron beam رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
electrostatic unit of charge [esu] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
franklin [Fr] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
statcoulomb [statC] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
beam حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
klystron لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
line flyback اشعه الکترون که از انتهای سکن به ابتدای بعدی می رود
hall effect شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
beams حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
photoemission خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
inelastic spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
flyback اشعه تصویر الکترون که از انتهای یک اسکن به ابتدای دیگری می رود
photoemissive مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
phosphor اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
EBR ضبط خروجی از کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترون
i.e.t.s tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
phototude لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
electronics شاخهای از علم فیزیک که درباره صدوروحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاوهمچنین استفاده ازدستگاههای الکترونی بحث میکند
electronics دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
electroluminescence نور ارسال شده از نقط ه فسفری وقتی توسط الکترون یا قطعه شارژ شده پرشود
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
shifted انتقال
transmission انتقال
assignment انتقال
transfer check انتقال
marque انتقال
shifts انتقال
conductance انتقال
metabasis انتقال
transfer line خط انتقال
negotiation انتقال
conveyance انتقال
negotiations انتقال
abaloenation انتقال
transmission line خط انتقال
conveyances انتقال
transfer انتقال
assignments انتقال
downloading انتقال
transmissions انتقال
shift انتقال
devolution انتقال
conveys انتقال
translation انتقال
translations انتقال
transportation انتقال
convey انتقال
transferring انتقال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com