Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
block move
انتقال بلوک
block transfer
انتقال بلوک
Search result with all words
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
Other Matches
block length
درازای بلوک طول بلوک
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
district
بلوک
bloc
بلوک
blocs
بلوک
canton
بلوک
parish
بلوک
blocks
بلوک
monolith
بلوک
monoliths
بلوک
blocked
بلوک
nested block
بلوک تو در تو
block
بلوک
districts
بلوک
parishes
بلوک
block header
سر بلوک
cantons
بلوک
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
block protection
حفافت بلوک
blocking
بلوک بندی
block
بلوک سیمانی
deblocking
از بلوک دراوردن
mastic blocks
بلوک قیری
dosseret
بلوک سه بعدی
block
بلوک ساختن
radium block
بلوک شعاعی
blocked
بلوک سیمانی
blocked
بلوک ساختن
end of block
پایان یک بلوک
fuse block
بلوک فیوز
anchoring
لنگر بلوک
anchors
لنگر بلوک
form block
بلوک فرمکاری
erratic block
بلوک نامنظم
anchor
لنگر بلوک
blocks
بلوک ساختن
blocks
بلوک سیمانی
engine block
بلوک موتور
eob
پایان یک بلوک
radius block
بلوک شعاعی
block definition
تعریف بلوک
control block
بلوک کنترل
block diagram
بلوک دیاگرام
roughed slab
بلوک کوچک
sprite
یک بلوک از پیکسل ها
arrow block
بلوک پیکانی
cylinder block
بلوک سیلندر
storage block
بلوک ذخیره
block move
جابجایی بلوک
en bloc
دریک بلوک
block operation
عملیات بلوک
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
block lining
پوشش با بلوک سیمانی
bins
بلوک سه بعدی الکترونیکی
erratic block
بلوک جابجا شونده
block graphics
نگاره سازی بلوک
blocking factor
فاکتور بلوک بندی
bin
بلوک سه بعدی الکترونیکی
comecon
گروه تجاری بلوک شرق
corps de logis
[بلوک سیمانی اصلی در ساختمان]
boss formerly boce
[بلوک منبت کاری شده برجسته]
to walk around the block
دور بلوک خیابان راه رفتن
character map
شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
cyclopean
[معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
long-and-short work
[بنایی با استفاده از بلوک های افقی و عمودی بلند و کوتاه]
cylinder block
بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
dou
[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
cylinder block boring machine
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
conductance
انتقال
transmission line
خط انتقال
displacement
انتقال
migration
انتقال
conduction
انتقال
conveyances
انتقال
intuition
انتقال
translation
انتقال
translations
انتقال
abaloenation
انتقال
transportation
انتقال
negotiations
انتقال
conveys
انتقال
conveying
انتقال
line shaft
انتقال
intuitions
انتقال
transformation
انتقال
downloading
انتقال
convey
انتقال
conveyed
انتقال
negotiation
انتقال
devolution
انتقال
transference
انتقال
move
انتقال
transfer
انتقال
metabasis
انتقال
marque
انتقال
assignments
انتقال
transition
انتقال
mittimus
انتقال
transferring
انتقال
shifted
انتقال
transfer line
خط انتقال
assignment
انتقال
shift
انتقال
shifts
انتقال
transmissions
انتقال
transter
انتقال
bail arm
انتقال
shift
انتقال
transmission
انتقال
transfers
انتقال
conveyance
انتقال
transfer check
انتقال
turn over
انتقال
transitions
انتقال
alienor
انتقال دهنده
alienation
انتقال مالکیت
intuitively
ازراه انتقال
transport number
عدد انتقال
mortmain
انتقال ناپذیری
transfer
انتقال دادن
transmission facility
وسیله انتقال
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
transmission line
سیم انتقال
transmittancy
انتقال سرایت
transferred
انتقال یافته
bail
واگذاری انتقال
convection
انتقال برق
parallel transmission
انتقال موازی
convection
انتقال گرما
transmittal
انتقال سرایت
transmission tower
برج انتقال
transfers
انتقال دادن
gear
انتقال دادن
geared
انتقال دادن
assignment of contract
انتقال قرارداد
transmittance
انتقال سرایت
transmission of sound
انتقال یاعبورصدا
transmission shaft
محور انتقال
alienator
انتقال دهنده
alienable
قابل انتقال
transmission system
شبکه انتقال
negotiators
انتقال دهنده
transferring
انتقال دادن
transmissive
انتقال یافته
negotiator
انتقال دهنده
alienated
انتقال شده
gears
انتقال دادن
transmissive
قابل انتقال
image transmission
انتقال تصویر
transfer of technology
انتقال تکنولوژی
transfer of learning
انتقال یادگیری
transfer of capital
انتقال سرمایه
transfer medium
رسانه انتقال
transfer machine
دستگاه انتقال
negative transfer
انتقال منفی
negotiability
انتقال پذیری
transferability
انتقال پذیری
negotiable instruments
اسنادقابل انتقال
not negotiable
غیرقابل انتقال
open cheque
چک انتقال پذیر
open cheque
چک قابل انتقال
transfer of training
انتقال اموزش
lineshaft drive
محرکه انتقال
immobilization
عدم انتقال
incidence of taxation
انتقال مالیات
information transmission
انتقال اطلاعات
transfer rate
نرخ انتقال
instrument of assignment
سند انتقال
integrate transmission line
خط انتقال مجتمع
transfer orbit
مدار انتقال
transfer operation
عمل انتقال
light transmission
انتقال نور
line generated error
خطای انتقال
line transmission error
خطای انتقال
transfer address
ادرس انتقال
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
portability
قابلیت انتقال
positive transfer
انتقال مثبت
transfer function
تابع انتقال
shift of a curve
انتقال یک منحنی
shift of a tax
انتقال مالیات
tax shifting
انتقال مالیات
shift out
انتقال به بیرون
social transmission
انتقال اجتماعی
synchronous transmission
انتقال همزمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com