Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English
Persian
image transmission
انتقال تصویر
Search result with all words
image transfer constant
ثابت انتقال تصویر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
MediaServer
سیستم سافت Netscape برای تامین انتقال صوت و تصویر روی اینترنت
Other Matches
crops
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
cropped
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
pictured
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videos
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoing
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
flickered
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
تصویر خطی تصویر مدادی
tracing
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
backgrounds
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
images
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image dissector tube
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
raster scan
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
image formation
تولید تصویر تصویر
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
pictured
تصویر
illustrations
تصویر
illustration
تصویر
portraits
تصویر
portrait
تصویر
delineation
تصویر
picture
تصویر
scenography
تصویر
pictures
تصویر
gratings
در تصویر
grating
در تصویر
projections
تصویر
projection
تصویر
image
تصویر
images
تصویر
likenesses
تصویر
likeness
تصویر
afterimage
رد تصویر
picturing
تصویر
skew
تصویر کج
icon
تصویر
vignette
تصویر
vignettes
تصویر
imagery
تصویر
icons
تصویر
portrayal
تصویر
portrayals
تصویر
skewing
تصویر کج
ikons
تصویر
shape
تصویر
skews
تصویر کج
image line
خط تصویر
shapes
تصویر
image space
فضای تصویر
image carrier
حامل تصویر
image plate
الکترود تصویر
image source
منبع تصویر
image changer
مبدل تصویر
image converter
مبدل تصویر
image potential
پتانسیل تصویر
image processing
تصویر پردازی
imageless thought
تفکر بی تصویر
image plane
سطح تصویر
image transformation
تبدیل تصویر
image test
تست تصویر
image test
ازمایش تصویر
image cintraction
انقباض تصویر
image speard
گسترش تصویر
image speard
انتشار تصویر
real image
تصویر حقیقی
image cintraction
شکستگی تصویر
retinal image
تصویر شبکیه ای
image retention
ضبط تصویر
image aerial
آنتن تصویر
idealized image
تصویر ارمانی
portraiture
تصویر کردن
image response
پاسخ تصویر
image resolution
تجزیه تصویر
portray
تصویر کشیدن
image registration
ترام تصویر
image registration
ثبت تصویر
image ray
پرتو تصویر
image ray
شعاع تصویر
portrayed
تصویر کشیدن
scanned image
تصویر پوشیده
image reversal
واژگونی تصویر
reverse image
تصویر وارونه
roentgenogram
تصویر رونتگن
image processing
پردازش تصویر
image quality
کیفیت تصویر
image ratio
نسبت تصویر
image brightness
روشنایی تصویر
image side
جهت تصویر
image shift
جابجایی تصویر
image sharpness
ترام تصویر
image shape
کادر تصویر
image scale
مقیاس تصویر
image reversal
برگشت تصویر
image reversal
نقض تصویر
portraying
تصویر کشیدن
image distortion
اعوجاج تصویر
image field
میدان تصویر
picture frequency
فرکانس تصویر
image focal point
کانون تصویر
mental image
تصویر ذهنی
image formation
تصویر سازی
tearing
پارگی تصویر
memory image
تصویر یاد
picture screen
صفحه تصویر
picture signal
علامت تصویر
picture signal
سیگنال تصویر
picture tube
لامپ تصویر
picture frequency
بسامد تصویر
image point
نقطه تصویر
oblique projection
تصویر مورب
noisy picture
تصویر همهمهای
oblique projection
تصویر مایل
image distortion
شکستگی تصویر
image distance
عرض تصویر
newman projection
تصویر نیومن
pencil drawing
تصویر مدادی
image drift
رانش تصویر
perspective projection
تصویر پرسپکتیوی
picture element
سازه تصویر
picture element
عنصر تصویر
image element
نقطه تصویر
picture writing
تصویر نگاری
macrograph
خط و تصویر درشت
projection tube
لامپ تصویر
inverse video
تصویر وارون
intermediate image
تصویر میانی
projections
افکنش تصویر
image intensification
تقویت تصویر
icon
پیکر تصویر
image inversion
برگردانی تصویر
image contrast
کنتراست تصویر
image line
هدایت تصویر
image of interference
تصویر انترفرنس
projection
افکنش تصویر
raster
محل تصویر
projection of a point
تصویر نقطه
image control
کنترل تصویر
image frequency
فرکانس تصویر
ikons
پیکر تصویر
image field
حوزه تصویر
hue
تصویر فاهر
pix
تصویر یا تصویرها
pixel
سلول تصویر
hues
تصویر فاهر
image detail
جزء تصویر
image deflection
انحراف تصویر
image coordinates
مختصات تصویر
image impedance
امپدانس تصویر
icons
پیکر تصویر
images
تصویر الکتریکی
portrait
تصویر کردن
viewing screen
صفحه تصویر
virtual image
تصویر مجازی
screens
صفحه تصویر
effigies
تصویر برجسته
effigy
تصویر برجسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com