English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
image transmission انتقال تصویر
Search result with all words
image transfer constant ثابت انتقال تصویر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
MediaServer سیستم سافت Netscape برای تامین انتقال صوت و تصویر روی اینترنت
Other Matches
crops کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
cropped کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
tweening محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videos متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoing متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
flickered تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing تصویر خطی تصویر مدادی
tracing تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
backgrounds تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
images نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image dissector tube لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
raster scan ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
image formation تولید تصویر تصویر
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
scan درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
pictured تصویر
illustrations تصویر
illustration تصویر
portraits تصویر
portrait تصویر
delineation تصویر
picture تصویر
scenography تصویر
pictures تصویر
gratings در تصویر
grating در تصویر
projections تصویر
projection تصویر
image تصویر
images تصویر
likenesses تصویر
likeness تصویر
afterimage رد تصویر
picturing تصویر
skew تصویر کج
icon تصویر
vignette تصویر
vignettes تصویر
imagery تصویر
icons تصویر
portrayal تصویر
portrayals تصویر
skewing تصویر کج
ikons تصویر
shape تصویر
skews تصویر کج
image line خط تصویر
shapes تصویر
image space فضای تصویر
image carrier حامل تصویر
image plate الکترود تصویر
image source منبع تصویر
image changer مبدل تصویر
image converter مبدل تصویر
image potential پتانسیل تصویر
image processing تصویر پردازی
imageless thought تفکر بی تصویر
image plane سطح تصویر
image transformation تبدیل تصویر
image test تست تصویر
image test ازمایش تصویر
image cintraction انقباض تصویر
image speard گسترش تصویر
image speard انتشار تصویر
real image تصویر حقیقی
image cintraction شکستگی تصویر
retinal image تصویر شبکیه ای
image retention ضبط تصویر
image aerial آنتن تصویر
idealized image تصویر ارمانی
portraiture تصویر کردن
image response پاسخ تصویر
image resolution تجزیه تصویر
portray تصویر کشیدن
image registration ترام تصویر
image registration ثبت تصویر
image ray پرتو تصویر
image ray شعاع تصویر
portrayed تصویر کشیدن
scanned image تصویر پوشیده
image reversal واژگونی تصویر
reverse image تصویر وارونه
roentgenogram تصویر رونتگن
image processing پردازش تصویر
image quality کیفیت تصویر
image ratio نسبت تصویر
image brightness روشنایی تصویر
image side جهت تصویر
image shift جابجایی تصویر
image sharpness ترام تصویر
image shape کادر تصویر
image scale مقیاس تصویر
image reversal برگشت تصویر
image reversal نقض تصویر
portraying تصویر کشیدن
image distortion اعوجاج تصویر
image field میدان تصویر
picture frequency فرکانس تصویر
image focal point کانون تصویر
mental image تصویر ذهنی
image formation تصویر سازی
tearing پارگی تصویر
memory image تصویر یاد
picture screen صفحه تصویر
picture signal علامت تصویر
picture signal سیگنال تصویر
picture tube لامپ تصویر
picture frequency بسامد تصویر
image point نقطه تصویر
oblique projection تصویر مورب
noisy picture تصویر همهمهای
oblique projection تصویر مایل
image distortion شکستگی تصویر
image distance عرض تصویر
newman projection تصویر نیومن
pencil drawing تصویر مدادی
image drift رانش تصویر
perspective projection تصویر پرسپکتیوی
picture element سازه تصویر
picture element عنصر تصویر
image element نقطه تصویر
picture writing تصویر نگاری
macrograph خط و تصویر درشت
projection tube لامپ تصویر
inverse video تصویر وارون
intermediate image تصویر میانی
projections افکنش تصویر
image intensification تقویت تصویر
icon پیکر تصویر
image inversion برگردانی تصویر
image contrast کنتراست تصویر
image line هدایت تصویر
image of interference تصویر انترفرنس
projection افکنش تصویر
raster محل تصویر
projection of a point تصویر نقطه
image control کنترل تصویر
image frequency فرکانس تصویر
ikons پیکر تصویر
image field حوزه تصویر
hue تصویر فاهر
pix تصویر یا تصویرها
pixel سلول تصویر
hues تصویر فاهر
image detail جزء تصویر
image deflection انحراف تصویر
image coordinates مختصات تصویر
image impedance امپدانس تصویر
icons پیکر تصویر
images تصویر الکتریکی
portrait تصویر کردن
viewing screen صفحه تصویر
virtual image تصویر مجازی
screens صفحه تصویر
effigies تصویر برجسته
effigy تصویر برجسته
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com