Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (15 milliseconds)
English
Persian
removal
انتقال تغییر محل
Search result with all words
shift
تغییر مکان انتقال
shifted
تغییر مکان انتقال
shifts
تغییر مکان انتقال
amplitude
روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
permanent change of station
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
shift instruction
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
Other Matches
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
conveyance
انتقال
turn over
انتقال
negotiation
انتقال
metabasis
انتقال
conveying
انتقال
shift
انتقال
transter
انتقال
abaloenation
انتقال
assignment
انتقال
assignments
انتقال
marque
انتقال
mittimus
انتقال
negotiations
انتقال
conveyances
انتقال
line shaft
انتقال
bail arm
انتقال
transmissions
انتقال
transfer
انتقال
transition
انتقال
transitions
انتقال
transmission
انتقال
shifted
انتقال
transfers
انتقال
shifts
انتقال
transference
انتقال
devolution
انتقال
transferring
انتقال
transmission line
خط انتقال
transfer line
خط انتقال
conductance
انتقال
downloading
انتقال
transfer check
انتقال
convey
انتقال
displacement
انتقال
move
انتقال
shift
انتقال
conduction
انتقال
conveyed
انتقال
conveys
انتقال
intuitions
انتقال
translation
انتقال
translations
انتقال
intuition
انتقال
transportation
انتقال
transformation
انتقال
migration
انتقال
positive transference
انتقال مثبت
carry
انتقال دادن
carrying
انتقال دادن
transient
در حال انتقال
shifting
انتقال دادن
transients
در حال انتقال
inalienable
غیرقابل انتقال
transmissibility
قابلیت انتقال
transfer time
زمان انتقال
transferable
قابل انتقال
transferable
انتقال پذیر
axles
محور انتقال
portability
قابلیت انتقال
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
axle
محور انتقال
negotiable
قابل انتقال
credit transfer
انتقال اعتبار
transfer table
میز انتقال
credit transfers
انتقال اعتبار
positive transfer
انتقال مثبت
transfer time
مدت انتقال
heredity
انتقال موروثی
negotiating
قابل انتقال
transporting
انتقال دادن
transported
انتقال دادن
transported
نقل و انتقال
traffics
انتقال دریانوردی
trafficking
انتقال دریانوردی
trafficked
انتقال دریانوردی
traffic
انتقال دریانوردی
open cheque
چک قابل انتقال
transport
انتقال دادن
transport
نقل و انتقال
transferrer
انتقال دهنده
transferee
انتقال گیرنده
transports
نقل و انتقال
transports
انتقال دادن
transporters
انتقال دهنده
carries
انتقال دادن
parallel transmission
انتقال موازی
transmetalation
انتقال فلز
carried
انتقال دادن
transitivity
انتقال پذیری
transmination
انتقال امین
transition time
زمان انتقال
transition probability
احتمال انتقال
transition period
دوره انتقال
transition moment
گشتاور انتقال
gradations
انتقال تدریجی
gradation
انتقال تدریجی
delivery
انتقال دادن
transporter
انتقال دهنده
deliveries
انتقال دادن
transferor
انتقال دهنده
transmissive
قابل انتقال
detaching
انتقال دادن
social transmission
انتقال اجتماعی
detaches
انتقال دادن
detach
انتقال دادن
conveyance
سند انتقال
transfer function
تابع انتقال
transfer interpreter
مفسر انتقال
conveyances
سند انتقال
transfer ladle
پاتیل انتقال
shift out
انتقال به بیرون
transmission system
شبکه انتقال
tax shifting
انتقال مالیات
shift of a tax
انتقال مالیات
transfer machine
دستگاه انتقال
shift of a curve
انتقال یک منحنی
transfer medium
رسانه انتقال
negotiates
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
transmissive
انتقال یافته
to carry over
انتقال دادن
transmittal
انتقال سرایت
transmittancy
انتقال سرایت
to be transferred
انتقال یافتن
thought transference
انتقال فکر
telegraphic transfer
انتقال تلگرافی
technology transfer
انتقال تکنولوژی
alienate
انتقال دادن
transport number
عدد انتقال
alienates
انتقال دادن
alienating
انتقال دادن
transfer address
ادرس انتقال
tactical march
انتقال جنگی
synchronous transmission
انتقال همزمان
transmission tower
برج انتقال
transmission shaft
محور انتقال
transmission of sound
انتقال یاعبورصدا
transfer of training
انتقال اموزش
removable
قابل انتقال
shuttle
ریل انتقال
transfer operation
عمل انتقال
shuttled
ریل انتقال
transfer orbit
مدار انتقال
red shift
انتقال سرخ
transfer rate
نرخ انتقال
quickness
سرعت انتقال
protect a player
معاف از انتقال
negotiate
قابل انتقال
transfer switch
کلید انتقال
shuttles
ریل انتقال
wireless transmission
انتقال بی سیم
progation
افزایش انتقال
power transmission
انتقال قدرت
transmission facility
وسیله انتقال
transfer of technology
انتقال تکنولوژی
transmitter
انتقال دهنده
transmitters
انتقال دهنده
shift forward
انتقال به جلو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com