English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
tactical march انتقال جنگی
Other Matches
escry فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
warship کشتی جنگی ناو جنگی
warships کشتی جنگی ناو جنگی
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
service جنگی
bristly جنگی
tactically جنگی
battle line خط جنگی
martin جنگی
tactical جنگی
warlike جنگی
dogfights سگ جنگی
serviced جنگی
fighting جنگی
dogfight سگ جنگی
martial جنگی
scrapper جنگی
live round گلوله جنگی
interned پناهنده جنگی
battleships کشتی جنگی
destrer اسب جنگی
prisoner of war اسیر جنگی
man of war ناو جنگی
live round تیر جنگی
enginery اسباب جنگی
paludament ردای جنگی
bantam خروس جنگی
bantams خروس جنگی
military جنگی ارتش
war horses اسب جنگی
man of war مرد جنگی
tactic تدابیر جنگی
war horse اسب جنگی
dry run تمرین جنگی
pass معبر جنگی
trophy of war غنایم جنگی
chargers اسب جنگی
charger اسب جنگی
formation ارایش جنگی
campaigns عملیات جنگی
campaigning عملیات جنگی
passed معبر جنگی
missing گمشده جنگی
live ammunition مهمات جنگی
dry run عملیات جنگی
lived تیراندازی جنگی
lived مهمات جنگی
lived فشنگ جنگی
live تیراندازی جنگی
live مهمات جنگی
live فشنگ جنگی
dim light چراغ جنگی
destrier اسب جنگی
passes معبر جنگی
munitions of war مهمات جنگی
campaigned عملیات جنگی
chariot ارابه جنگی
light line خط چراغ جنگی
sloop قایق جنگی
sloop of war کرجی جنگی
spoiler خریدارغنائم جنگی
spoils of war غنائم جنگی
strategic situation وضع جنگی
fighting ram غوچ جنگی
tactical aircraft هواپیمای جنگی
fighting load بارمهمات جنگی
tactical intelligence اطلاعات جنگی
game cock خروس جنگی
game fowl خروس جنگی
service mine مین جنگی
chariots ارابه جنگی
hard head شاخ جنگی
nom de guerre کنیه جنگی
parlementaire فرستاده جنگی
poleax تبرزین جنگی
poleaxe تبرزین جنگی
gamecock خروس جنگی
reparations for war damages غرامات جنگی
killed in action کشته جنگی
service ammunition مهمات جنگی
actions عملیات جنگی
action عملیات جنگی
tactical march حرکت جنگی
warpath مسیر جنگی
field wire سیم جنگی
compartment دهلیز جنگی
field type از نوع جنگی
martel de fer چکش جنگی
warhead کلاهک جنگی
stratagem حیله جنگی
stratagems حیله جنگی
prisoners of war اسیر جنگی
prisoners of war زندانی جنگی
tactics تدابیر جنگی
tactical missile موشک جنگی
fighting load بار جنگی
fighting cock خروس جنگی
cars ارابه جنگی
car ارابه جنگی
battle plane هواپیمای جنگی
warheads کلاهک جنگی
prisoner of war زندانی جنگی
compartments دهلیز جنگی
battleship کشتی جنگی
cocker خروس جنگی
war indemnity تاوان جنگی
war indemnity غرامت جنگی
war gas گاز جنگی
war crimes جنایات جنگی
war crime جنایات جنگی
warlike preparations تدارکات جنگی
contraband of war قاچاق جنگی
war cry فریاد جنگی
navies کشتی جنگی
campaign badge نشان جنگی
accredited correspondent خبرنگار جنگی
war material تجهیزات جنگی
combat exercise مانور جنگی
jetties استحکامات جنگی
jetty استحکامات جنگی
combat firing تیراندازی جنگی
campaign medal مدال جنگی
armed naval vessel ناو جنگی
war refugee آواره جنگی
war reserves ذخایر جنگی
battle reserve ذخیره جنگی
war plan نقشه جنگی
war plan طرح جنگی
war material وسایل جنگی
warfare economy اقتصاد جنگی
booty of war غنیمت جنگی
war ship کشتی جنگی
combat ration جیره جنگی
battle casualty تلفات جنگی
booty غنیمت جنگی
battle station پایگاه جنگی
battle dress جلیقه جنگی
battle lights چراغهای جنگی
combat tire لاستیک جنگی
combatant vessel کشتی جنگی
battle map نقشه جنگی
combatant vessel ناو جنگی
campaign عملیات جنگی
warplane هواپیمای جنگی
war state دولت جنگی
battleplane هواپیمای جنگی
navy کشتی جنگی
battle sight درجه جنگی
war strenght استعداد جنگی
battle reserve احتیاط جنگی
battle problems مسائل جنگی
war vessel کشتی جنگی
spoilsman خریدار غنائم جنگی
tactics روشها و فنون جنگی
strategics اشنایی به حیلههای جنگی
warheads کلاهک موشک سر جنگی
fire eater ادم فتنه جو جنگی
mass تمرکز قوای جنگی
fokker یکجورهواپیمای جنگی المانی
combat tire تایر جنگی خودرو
massing تمرکز قوای جنگی
combat pay فوق العاده جنگی
tactically مربوط به تدابیر جنگی
action اشغال نیروهای جنگی
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
masses تمرکز قوای جنگی
tactical مربوط به تدابیر جنگی
actions اشغال نیروهای جنگی
equipage اسباب و لوازم جنگی
fleets دسته کشتیهای جنگی
fleet دسته کشتیهای جنگی
arsenals انبار مهمات جنگی
arsenal انبار مهمات جنگی
martial music مزیک جنگی یا نظامی
mock up مدل جنگی نمونه
battle bill لوحه جنگی ناو
battle dress نیم تنه جنگی
man of war کشتی جنگی رزمناو
ransoms غرامت جنگی جزیه
ransom غرامت جنگی جزیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com