English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English Persian
inheritance انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inheritances انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
Other Matches
inheriting یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inherit یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inherits یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
relocates انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocate انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocated انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocating انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
dib باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
transfer سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transferring سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
sub- تعداد دادههای مربوط به یک داده در کلاس اصلی
headers بلاک داده در ابتدای فایل حاوی داده درباره خصوصیات فایل
header بلاک داده در ابتدای فایل حاوی داده درباره خصوصیات فایل
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
verification بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
conditioning اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
transporting انتقال از یک مسیر به دیگری
transports انتقال از یک مسیر به دیگری
transported انتقال از یک مسیر به دیگری
transport انتقال از یک مسیر به دیگری
descriptions لیست داده ها و خصوصیات آنها
description لیست داده ها و خصوصیات آنها
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
relocation انتقال به محل دیگری ازحافظه
rub off <idiom> به شخص دیگری انتقال دادن
searched 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
migration انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
transshipment انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
trasship بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
wideband روش ارسال که حاوی چندین کانال داده روی سیگنال انتقال است و میتواند داده را در مسافت طولانی منتقل کند
prosodemic درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
relocation کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
ccitt v. در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
arithmetic داده یا کلمهای که در ثبات یک بیت به چپ یا راست انتقال داده میشود و بیت انتها را از دست میدهد
extend خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
extending خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
extends خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
constants سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
relocatable آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
particularity دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
hook کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
data transfer انتقال داده ها
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
data transfer operations عملیات انتقال داده
data transfer rate میزان انتقال داده
data transfer rate سرعت انتقال داده ها
idler wheel چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
spools انتقال داده از یک دیسک به نوار
spool انتقال داده از یک دیسک به نوار
hops مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
hopped مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
hop مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
encoder وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند
hopping مسیر بسته داده که از یک سرور به دیگری می رود
transmission وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
decoder برنامه یا وسیلهای که داده را به حالت دیگری تبدیل میکند
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
capacity بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
capacities بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
transferring زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfers زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
peripheral انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
transfer زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
post- وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
word کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
reproduce کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproducing کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
post وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
media کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
reproduces کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
transcribing کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribe کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribes کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
posts وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
transcribed کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
worded کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
posted وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
inputted انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
i/o انتقال داده به پورت ورودی / خروجی و نه آدرس طبیعی آن
data movement time زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
data link تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
input انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
interface نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
serials کلمات داده که یکی پس از دیگری روی باس موازی ارسال می شوند
interfaces نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
serial کلمات داده که یکی پس از دیگری روی باس موازی ارسال می شوند
export ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
exporting ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
exported ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
bridges استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
demanded انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
amplitude روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
demand انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
bridged استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bi directional انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
demands انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
overlapped جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
chain روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
overlap جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
chains روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
channel اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
justification انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
intermediate پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
justifications انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
bell a شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
channeled اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channels اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channeling اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channelled اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
packet گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
packets گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
replication 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
linking طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
optical اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
strobe سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
milk disk دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
universal کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
buffering دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
input/output اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
i/o محل حافظه که توسط پورت ورودی / خروجی برای انتقال داده با CPU استفاده میشود
i/o اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترل امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
asynchronous انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
at استاندارد باس IBM که برای انتقال بیتهای داده و اطلاعات آدرس از لبه متصل شونده استفاده میکند
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
inputted مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
demodulator دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
direct objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objected امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objecting امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
enquiry تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
FTP استاندارد TCP/IP برای انتقال داده بین کامپیوترها. یک پروتکل اشتراک فایل است در سط وح مختلف و مدلی از شبکه OSI است
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
Internet شبکه گسترده بین المللی که انتقال داده و فایل را به همراه توابع پست الکترونیکی برای میلیونهای کاربر در جهان فراهم میکند. هر کسی میتواند از اینترنت استفاده کند. و نیز مراجعه شود به HTTP
schoolroom کلاس
classing کلاس
class کلاس
classed کلاس
classes کلاس
grades کلاس
cl کلاس
homeroom کلاس
grade کلاس
schoolrooms کلاس
formroom کلاس درس
lower class بی کلاس [در جامعه]
classroom کلاس درس
grade کلاس کیفیت
schoolroom کلاس درس
surveillant مبصر کلاس
economy class اکونومی کلاس
he stands first in his class او در کلاس خود
classroom کلاس درس
form room [British کلاس درس
] کلاس درس
classrooms کلاس درس
homeroom کلاس درس
grades کلاس کیفیت
insulation class کلاس ایزولاسیون
underclass بی کلاس [در جامعه]
summer school کلاس تابستانی
skull practice کلاس اموزشی
summer schools کلاس تابستانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com