Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
traffic
انتقال دریانوردی
trafficked
انتقال دریانوردی
trafficking
انتقال دریانوردی
traffics
انتقال دریانوردی
Other Matches
navigation
دریانوردی
seafaring
دریانوردی
marine
وابسته به دریانوردی
marines
وابسته به دریانوردی
yachtsmen
علاقمندبه دریانوردی
nautical chart
نقشه دریانوردی
seamanship
مهارت در دریانوردی
yachtsman
علاقمندبه دریانوردی
cruising speed
سرعت دریانوردی
rules of the roads
قوانین دریانوردی
seaworthy
قابل دریانوردی
deck log
دفتر وقایع دریانوردی
unseaworthy
غیر قابل دریانوردی
shell back
دریانوردی که از خط استواگذشته باشد
nautical
مربوط به دریانوردی ملوانی
side lights
چراغ دریانوردی طرفین ناو
fourth degree of readiness
محل دریانوردی station cruising: syn
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
polywag
دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
dock trials
ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
convey
انتقال
transfers
انتقال
conveys
انتقال
translation
انتقال
translations
انتقال
conveying
انتقال
transmission line
خط انتقال
conveyed
انتقال
transmission
انتقال
transmissions
انتقال
transfer check
انتقال
marque
انتقال
conduction
انتقال
conveyance
انتقال
assignment
انتقال
assignments
انتقال
conveyances
انتقال
displacement
انتقال
mittimus
انتقال
metabasis
انتقال
transferring
انتقال
transportation
انتقال
transformation
انتقال
migration
انتقال
line shaft
انتقال
transfer line
خط انتقال
transfer
انتقال
intuitions
انتقال
intuition
انتقال
downloading
انتقال
transference
انتقال
bail arm
انتقال
transition
انتقال
transitions
انتقال
abaloenation
انتقال
devolution
انتقال
shift
انتقال
conductance
انتقال
shifted
انتقال
shifts
انتقال
move
انتقال
shift
انتقال
negotiations
انتقال
turn over
انتقال
transter
انتقال
negotiation
انتقال
negative transfer
انتقال منفی
convect
انتقال یافتن
conveyable
قابل انتقال
descendible
قابل انتقال
negotiability
انتقال پذیری
cessionary
انتقال گیرنده
deed of transfer
انتقال نامه
data communication
انتقال اطلاعات
protect a player
معاف از انتقال
transferability
انتقال پذیری
velocity
سرعت انتقال
digital transmission
انتقال دیجیتالی
mortmain
انتقال ناپذیری
quickness
سرعت انتقال
change over
انتقال بانکی
doppler shift
انتقال دوپلری
shuttle
ریل انتقال
conditional transfer
انتقال شرطی
data transfer
انتقال داده ها
heredity
انتقال موروثی
conductible
قابل انتقال
negotiable
قابل انتقال
shifting
انتقال دادن
digital transmission
انتقال رقمی
conveyances
سند انتقال
negotiable instruments
اسنادقابل انتقال
deed of transfer
سند انتقال
demountable
قابل انتقال
crawl carry
انتقال خزشی
assignments
انتقال قانونی
demographic transition
انتقال جمعیتی
transmitters
انتقال دهنده
demand shift
انتقال تقاضا
portability
قابلیت انتقال
power transmission
انتقال انرژی
positive transference
انتقال مثبت
assignment
انتقال قانونی
parallel transmission
انتقال موازی
shuttles
ریل انتقال
progation
افزایش انتقال
conveying capacity
قدرت انتقال
shuttled
ریل انتقال
power transmission
انتقال قدرت
counter transference
انتقال متقابل
not negotiable
غیرقابل انتقال
transmitter
انتقال دهنده
open cheque
چک انتقال پذیر
open cheque
چک قابل انتقال
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
positive transfer
انتقال مثبت
image propagation factor
ضریب انتقال
negotiator
انتقال دهنده
negotiators
انتقال دهنده
information transmission
انتقال اطلاعات
instrument of assignment
سند انتقال
internal transmittance
ضریب انتقال
heat transmission
انتقال گرما
alienable
قابل انتقال
alienator
انتقال دهنده
alienor
انتقال دهنده
electron transition
انتقال الکترون
alienated
انتقال شده
incidence of taxation
انتقال مالیات
convection
انتقال گرما
image transmission
انتقال تصویر
convection
انتقال برق
immobilization
عدم انتقال
bail
واگذاری انتقال
gear
انتقال دادن
geared
انتقال دادن
gears
انتقال دادن
transfers
انتقال دادن
transferring
انتقال دادن
integrate transmission line
خط انتقال مجتمع
file transfer
انتقال فایل
line transmission error
خطای انتقال
intuitively
ازراه انتقال
evocate
انتقال دادن
lineshaft drive
محرکه انتقال
power transfer
انتقال انرژی
energy transmission
انتقال انرژی
energy transfer
انتقال انرژی
block move
انتقال بلوک
block transfer
انتقال کندهای
block transfer
انتقال بلوک
capital flow
انتقال سرمایه
line generated error
خطای انتقال
light transmission
انتقال نور
alienation
انتقال مالکیت
transferred
انتقال یافته
heat transfer
انتقال حرارت
grantor
انتقال دهنده
assignment of contract
انتقال قرارداد
grantee
انتقال گیرنده
gold flow
انتقال طلا
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
transfer
انتقال دادن
carry over
انتقال دادن
transfer of capital
انتقال سرمایه
axles
محور انتقال
axle
محور انتقال
transfer table
میز انتقال
transfer time
زمان انتقال
transfer time
مدت انتقال
built-in
غیرقابل انتقال
transferee
انتقال گیرنده
shift
انتقال دادن
transferor
انتقال دهنده
transferrer
انتقال دهنده
transition moment
گشتاور انتقال
transition period
دوره انتقال
transferable
انتقال پذیر
transfer switch
کلید انتقال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com