Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
positive transfer
انتقال مثبت
positive transference
انتقال مثبت
Other Matches
positive
قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
positive externalities
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
declaratory
مثبت
affirmatory
مثبت
affirmative
مثبت
assertive
مثبت
poss
مثبت
justificatory
مثبت
positive
مثبت
positive side
بخش مثبت
positive reinforcement
تقویت مثبت
nonposetive
غیر مثبت
hot-wired
سیم مثبت
positive relation
رابطه مثبت
hot-wires
سیم مثبت
hot-wire
سیم مثبت
positive sign
علامت مثبت
positive skewness
چولگی مثبت
positivism
مثبت گرایی
anode
الکترود مثبت
pro
جنبه مثبت
anodes
الکترود مثبت
anode
قطب مثبت
assertion
افهار مثبت
positively skewed
چوله مثبت
positive transmission
پخش مثبت
positivity
مثبت بودن
if so
در صورت مثبت
positive slope
شیب مثبت
posivite ray
پرتو مثبت
yea
رای مثبت
pro-
جنبه مثبت
hot-wiring
سیم مثبت
aye
رای مثبت
cation
یون مثبت
zincoid
قطب مثبت
an a answer
پاسخ مثبت
plus
افزودن به مثبت
affirmative
اظهار مثبت
affirmative
عبارت مثبت
positive correlation
همبستگی مثبت
positive wire
سیم مثبت
positive lead
سیم مثبت
positive modulation
تحمیل مثبت
positive economics
اقتصاد مثبت
positive modulation
پخش مثبت
positive logic
منطق مثبت
positive glow
شعله مثبت
positive feedback
واخوراند مثبت
positive feedback
بازخورد مثبت
positive element
سازه مثبت
positive electrode
الکترد مثبت
positive electricity
برق مثبت
positive electricity
الکتریسیته مثبت
positive conductor
سیم مثبت
positive column
ستون مثبت
anodes
قطب مثبت
false positive
مثبت کاذب
positive potential
پتانسیل مثبت
active balance
مانده مثبت
affirmatively
بطور مثبت
hot wire
سیم مثبت
positive pole
قطب مثبت
positive plate
صفحه مثبت
positive charge
بار مثبت
positive brush
زغال مثبت
positive balance
مانده مثبت
positive acceleration
شتاب مثبت
active balance
موازنه مثبت
positive film
فیلم مثبت
yea-sayer
گوینده
[رای]
مثبت
factorial
حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
take down
<idiom>
مثبت وضبط صحبتها
look at the world through rose-colored glasses
<idiom>
خیلی مثبت بودن
crater in positive carbon
گودی کربن مثبت
averment
افهار قطعی یا مثبت
yea
بلکه رای مثبت
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
positive feeder
سیم تغذیه مثبت
cardinals
عدد صحیح مثبت
positive definite matrix
ماتریس همیشه مثبت
positron
ذره کوچک مثبت
positive skewness
عدم تقارن مثبت
anodes
قطب مثبت باطری
cardinal
عدد صحیح مثبت
positive terminal
قطب مدار مثبت
positively
محققا" بطور مثبت
positive cotton effect
پدیده مثبت کاتن
anode
قطب مثبت باطری
positive integer
عدد صحیح مثبت
positive post
قطب مدار مثبت
polar
دارای الکتریسیته مثبت و منفی
hydrogen ion
یون +H با بار الکتریکی مثبت
positive integer
عدد صحیح مثبت
[ریاضی]
to yet had it
طرف مثبت اکثریت را دارند
anodize
بصورت قطب مثبت در اوردن
anodes
ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
anode
ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
amphoteric
دارای برق مثبت و منفی
anode glow
شعله مثبت فضای روشن اند
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
polarities
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
favorable balance of trade
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
unipolar
سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند
polarity
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
The pros and cons ( of something ) .
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
plus
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
polarity
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus signs
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
polarities
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus sign
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
cation
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
bipolar
استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
anticathode
قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
reverses
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversing
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversed
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
polarity
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
polarities
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
complementation
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
unipolar
که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
leontief matrix
اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
transfer
انتقال
conductance
انتقال
conduction
انتقال
transter
انتقال
displacement
انتقال
turn over
انتقال
transfer check
انتقال
transmission line
خط انتقال
transmissions
انتقال
assignment
انتقال
assignments
انتقال
transmission
انتقال
transfers
انتقال
conveyance
انتقال
conveyances
انتقال
abaloenation
انتقال
negotiations
انتقال
negotiation
انتقال
transferring
انتقال
transfer line
خط انتقال
translation
انتقال
transitions
انتقال
convey
انتقال
transition
انتقال
line shaft
انتقال
downloading
انتقال
marque
انتقال
metabasis
انتقال
transference
انتقال
devolution
انتقال
mittimus
انتقال
translations
انتقال
conveys
انتقال
bail arm
انتقال
conveying
انتقال
transportation
انتقال
conveyed
انتقال
shifts
انتقال
shifted
انتقال
migration
انتقال
shift
انتقال
intuitions
انتقال
move
انتقال
transformation
انتقال
intuition
انتقال
shift
انتقال
transfer medium
رسانه انتقال
transfer of capital
انتقال سرمایه
progation
افزایش انتقال
quickness
سرعت انتقال
image propagation factor
ضریب انتقال
transfer of learning
انتقال یادگیری
protect a player
معاف از انتقال
information transmission
انتقال اطلاعات
incidence of taxation
انتقال مالیات
immobilization
عدم انتقال
image transmission
انتقال تصویر
power transmission
انتقال قدرت
power transmission
انتقال انرژی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com