English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
English Persian
the integral from a to b of f-of-x with respect to x انتگرال اف ایکس بین آ و ب [ریاضی]
Other Matches
x ray بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
integrating انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrates انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrate انتگرال گرفتن انتگرال گیری
bx cable لوله ب ایکس
x rays اشعه ایکس
blank flange قطعه- ایکس
b.x. conductor کابل ب ایکس
x radiation پرتو ایکس
x radiation اشعه ایکس
x potentiometer پتانسیومتر ایکس
X-ray پرتو ایکس
x cut برش ایکس
x band باند- ایکس
x axis defelection انحراف- ایکس
x axis محور ایکس ها
x axis محور ایکس
x rays پرتو ایکس
X-raying پرتو ایکس
X-rays اشعه ایکس
X chromosomes فامتن ایکس
X chromosome فامتن ایکس
xrays اشعه ایکس
X-ray اشعه ایکس
x ray اشعه ایکس
X-rayed اشعه ایکس
X-rayed پرتو ایکس
X-raying اشعه ایکس
roentgen ray پرتو ایکس
integral انتگرال
hard x ray پرتو ایکس سخت
x ray analysis تحلیل پرتو ایکس
x ray apparatua دستگاه پرتو ایکس
x ray diffraction پراش پرتو ایکس
x ray microdiffraction پراش پرتو ایکس
x ray tube لامپ پرتو ایکس
crookes tube لامپ اشعه ایکس
x y presentation نمایش ایکس- ایگرگ
x y selector سلکتور ایکس- ایگرگ
x y switch کلید ایکس- ایگرگ
roentgenography پرتونگاری با اشعه ایکس
roentgen diffractometry بلورنگاری پرتو ایکس
nike x موشک نایک ایکس
x ray crystallography بلورنگاری پرتو ایکس
soft x rays پرتو ایکس کم نفوذ
integration انتگرال گیری
line integral انتگرال خطی
integrating انتگرال گرفتن
integrates انتگرال گرفتن
integral انتگرال [ریاضی]
double integral انتگرال دوبل
finite integral انتگرال محدود
limited integrator انتگرال محدود
integrate انتگرال گرفتن
integral action factor ضریب انتگرال
integrator انتگرال گیر
phase integal انتگرال فاز
x y recorder دستگاه ثبات ایکس- ایگرگ
x axis amplifier تقویت کننده محور ایکس
multiple integral انتگرال چندگانه [ریاضی]
integral calculus محاسبه انتگرال [ریاضی]
integration by parts انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
variable of integration متغیر انتگرال [ریاضی]
integration by parts انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]
Stieltjes integral انتگرال استیلتیس [ریاضی]
double integration method روش انتگرال دوبل
digital integrator انتگرال گیر رقمی
integrable قابل گرفتن انتگرال
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
line integral انتگرال خطی [ریاضی]
curvilinear integral انتگرال خطی [ریاضی]
calculus حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
calculus [infinitesimal calculus] حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
upper limit [of the integral] کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
lower limit [of the integral] کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
Constant of integration ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
infinitesimal calculus حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
calculus حساب دیفرانسیل و انتگرال جبر
integrated intensity شدت انتگرال گرفته شده
differential نماد متغیر انتگرال گیری [ریاضی]
rem مقدار دوزتشعشعی که اثرش برابر یک رونتگن اشعه ایکس باشد
wet wing بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
rem مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
penetrometer وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com