Dictiornary-Farsi | انتگرال محدود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
finite integral	انتگرال محدود
limited integrator	انتگرال محدود


Other Matches

integrates	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrating	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrate	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
illmitable	محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight	جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
integral	انتگرال
integral action factor	ضریب انتگرال
integrator	انتگرال گیر
double integral	انتگرال دوبل
integrating	انتگرال گرفتن
integrates	انتگرال گرفتن
integration	انتگرال گیری
integrate	انتگرال گرفتن
phase integal	انتگرال فاز
line integral	انتگرال خطی
integral	انتگرال [ریاضی]
double integration method	روش انتگرال دوبل
integration by parts	انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]
surface integral	انتگرال سطحی [ریاضی]
integral calculus	محاسبه انتگرال [ریاضی]
digital integrator	انتگرال گیر رقمی
line integral	انتگرال خطی [ریاضی]
integration by parts	انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
curvilinear integral	انتگرال خطی [ریاضی]
integrable	قابل گرفتن انتگرال
multiple integral	انتگرال چندگانه [ریاضی]
Stieltjes integral	انتگرال استیلتیس [ریاضی]
variable of integration	متغیر انتگرال [ریاضی]
calculus	حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
calculus	حساب دیفرانسیل و انتگرال جبر
upper limit [of the integral]	کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
infinitesimal calculus	حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
lower limit [of the integral]	کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
integrated intensity	شدت انتگرال گرفته شده
calculus [infinitesimal calculus]	حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
the integral from a to b of f-of-x with respect to x	انتگرال اف ایکس بین آ و ب [ریاضی]
Constant of integration	ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
differential	نماد متغیر انتگرال گیری [ریاضی]
wet wing	بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
limitary	محدود
moderates	محدود
moderated	محدود
indefinite	نا محدود
moderating	محدود
terminate	محدود
ambient	محدود
terminates	محدود
terminated	محدود
limiting	محدود
indeterminable	نا محدود
limited	محدود
incomprehensive	محدود
limited access	محدود
finite	محدود
limit	محدود
incomprehensible	نا محدود
finte	محدود
moderate	محدود
lock step	محدود
set out	محدود کردن
restricting	محدود کردن
inter play	حرکت محدود
restricts	محدود کردن
limited denied war	جنگ محدود
restricted	محدود الاستعمال
straiten	محدود کردن
limited divorce	طلاق محدود
parochial	ناحیهای محدود
restrict	محدود کردن
sex limited	محدود به جنس
limitative	محدود کننده
unbound	غیر محدود
confined	محدود شده
limited objective	هدف محدود
delimitate	محدود کردن
de escalation	محدود سازی
qualificatory	محدود سازنده
copyrighted	محدود به حق کپی
peg down	محدود کردن
controlled war	جنگ محدود
confined equifer	سفره محدود
narrow market	بازار محدود
catathymic amnesia	یادزدودگی محدود
delimitation	محدود ساختن
qualified property	مالکیت محدود
limited power	اختیارات محدود
limiter	محدود کننده
limiting speed	سرعت محدود
finitely	بطور محدود
restrictive	محدود سازنده
restrictive	محدود کننده
finite population	جامعه محدود
limiting size	اندازه محدود
restrainable	محدود ساختنی
circumscribed amnesia	یادزدودگی محدود
bottomless	غیر محدود
restrictions	محدود کردن
containment	محدود نگاهداشتن
containment	محدود کردن
abound	محدود کردن
abounded	محدود کردن
abounding	محدود کردن
abounds	محدود کردن
qualifies	محدود کردن
stint	محدود کردن
straitlaced	محدود درفشار
bound	مرز محدود
limit	محدود کردن
qualified	مقید محدود
qualify	محدود کردن
stints	محدود کردن
infinite	نا محدود بی اندازه
trammel	محدود ساختن
limited edition	چاپ محدود
restriction	محدود کردن
limited edition	فرآوردهی محدود
limited edition	کالای محدود
limited editions	چاپ محدود
limited editions	کالای محدود
limited editions	فرآوردهی محدود
straightlaced	محدود درفشار
contracted	مختصر محدود
corporation	شرکت بامسئولیت محدود
limitary	دارای قدرت محدود
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
finite element method	روش المان محدود
extensive agricultuse	کشاورزی غیر محدود
diode limiter	محدود کننده دیودی
semipermanent	دارای مدت محدود
double limiter	محدود کننده مضاعف
limited denied war	جنگ ناخواسته محدود
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
infintate	منفی و نا محدود ساختن
input limiter	محدود کننده ورودی
restriction	یک چیز محدود شده
restricted area	منطقه اتش محدود
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
restrictions	یک چیز محدود شده
incomprehensively	بطور غیرجامع یا محدود
mans	شبکه با گسترده محدود
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
i/o bound	محدود به ورودی خروجی
limited war	جنگ محدود وموضعی
man	شبکه با گسترده محدود
limiting factor	عامل محدود کننده
autonomy	استقلال محلی محدود
determinative	محدود کننده صفت
determinate	تعیین شده محدود
local	محدود بیک محل
partial jurisdiction	حق خود گردانی محدود
locals	محدود بیک محل
airspace restricted area	منطقه پرواز محدود
rectilineal	محدود بخطوط راست
your vocabulary is limited	شما محدود است
voltage limiter	محدود کننده ولتاژ
transfinite	خارج ازاعداد محدود
transfinite	ماوراء اعداد محدود
sinedie	تاتاریخ غیر محدود
stenophagous	غذای محدود خوار
one idead	دارای فکر محدود
compass	محدود کردن فهمیدن
narrow	محدود باریک کردن
narrowed	محدود باریک کردن
current limiter	محدود کننده جریان
limited access road	راه با ورودی محدود
corporations	شرکت بامسئولیت محدود
provincialism	عقایدوافکار محدود محلی
controlled access road	راه با ورودی محدود
narrower	محدود باریک کردن
narrowest	محدود باریک کردن
closed	مسابقه محدود به سن یاجنس
narrow mindedly	با فکر محدود متعصبانه
closed interval	فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
open interval	فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
small minded	دارای ذوق واستعداد محدود
rll	ثبت محدود طول اجرا
restrictive trade practices	روشهای محدود کردن تجارت
run length limited recording	ثبت محدود طول اجرا
metropolitan area network	شبکه گسترده در مسافت محدود.
partial jurisdiction	حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
territorialization	محدود کردن بیک ناحیه
terminates	محدود کردن خاتمه یافتن
locals	مربوط به سیستم با دستیابی محدود
copyright	محدود شده با قوانین کپی
copyrights	محدود شده با قوانین کپی
narrow	محدود کردن کوته فکر
narrowed	محدود کردن کوته فکر
narrower	محدود کردن کوته فکر
narrowest	محدود کردن کوته فکر
local	مربوط به سیستم با دستیابی محدود
impaling	محدود کردن میله کشیدن
terminate	محدود کردن خاتمه یافتن
terminated	محدود کردن خاتمه یافتن
grid current limiting	محدود کردن جریان شبکه
limited access	دراری محدودیت مدارک محدود
impales	محدود کردن میله کشیدن
impale	محدود کردن میله کشیدن
impaled	محدود کردن میله کشیدن
limitation clause	شرط محدود کردن مسئوولیت
class	محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد