Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
manipulation
انجام با مهارت
Search result with all words
technique
روش با مهارت برای انجام کاری
techniques
روش با مهارت برای انجام کاری
don't give up the day job
<idiom>
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
Other Matches
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
artifices
مهارت
grooves
مهارت
proficiency pay
حق مهارت
credential
مهارت
artifice
مهارت
masterkiness
مهارت
groove
مهارت
adroitness
مهارت
expertise
مهارت
qualification
مهارت
incompetent
بی مهارت
handiness
مهارت
light handedness
مهارت
techniques
مهارت
techniques
فن مهارت
ham handed
بی مهارت
ham-fisted
بی مهارت
skill less
بی مهارت
workmanship
مهارت
skilless
بی مهارت
maladroit
بی مهارت
skill
مهارت
unskilled
بی مهارت
ham fisted
بی مهارت
skill
مهارت
knack
مهارت
technique
مهارت
technique
فن مهارت
competence
مهارت
facility
مهارت
know-how
مهارت
executed
مهارت
deftness
مهارت
adeptness
مهارت
inapt
بی مهارت
expertise
مهارت
executing
مهارت
executes
مهارت
gripe
مهارت
proficiency
مهارت
ingenuity
مهارت
inexpert
بی مهارت
execute
مهارت
sophistication
مهارت
unskillful
بی مهارت
dextrously
به مهارت
competence
مهارت فنی
dauber
نقاش بی مهارت
softie/softy
آدم بی مهارت
versatility
روانی مهارت
wimp
آدم بی مهارت
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
credential
مهارت فنی
skill level
پایه مهارت
qualification
مهارت فنی
salesmanship
مهارت در فروشندگی
tactless
بی مهارت بی سلیقه
tactlessly
بی مهارت بی سلیقه
sport skill
مهارت ورزشی
skill
مهارت فنی
crafts
مهارت نیرنگ
combat proficiency
مهارت رزمی
craft
مهارت نیرنگ
qualifies
کسب مهارت
qualify
کسب مهارت
tact
کاردانی مهارت
proficiency
مهارت تخصص
up one's alley
<idiom>
مهارت درچیزی
skill learning
مهارت اموزی
pantywaist
[Am En]
آدم بی مهارت
pussy
[Am E]
آدم بی مهارت
weenie
[Am E]
آدم بی مهارت
jessy
آدم بی مهارت
human skill
مهارت انسانی
jessie
آدم بی مهارت
weakling
آدم بی مهارت
namby-pamby
آدم بی مهارت
fine skill
مهارت فریف
fundamental skill
مهارت بنیادی
mollycoddle
آدم بی مهارت
cissy
آدم بی مهارت
wet
آدم بی مهارت
weed
آدم بی مهارت
milquetoast
آدم بی مهارت
unskil
ناشی بی مهارت
seamanship
مهارت در دریانوردی
natatorial skill
مهارت در شنا
motor skill
مهارت حرکتی
qualification
مهارت فنی
manual skill
مهارت دستی
wuss(y)
آدم بی مهارت
sissy
آدم بی مهارت
qualification
کسب مهارت
expertness
خبرویت مهارت
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
skill
مهارت عملی داشتن
masters
کسب مهارت کردن
mastered
کسب مهارت کردن
skill level
پایه مهارت فنی
master
کسب مهارت کردن
sport skill pattern
الگوی مهارت ورزشی
stickhandling
مهارت در استفاده از چوب
facileness
مهارت عدم ثبات
spiller
خوش شانسی نه مهارت
qualification record
پرونده مهارت فنی
wonderwork
کار عجیب مهارت
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
conveyancing
مدیریت از روی مهارت
expert badge
نشان مهارت در تیراندازی
seaman ship
مهارت در راندن قایق
technomotorial skill
مهارت تکنیکی- حرکتی
fine art
هر مهارت هنری وفریف
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
surfmanship
مهارت در موج سواری
showboating
نمایش دادن مهارت
overwrought
تهیه شده ازروی مهارت
techniques
اصول مهارت روش فنی
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
technique
اصول مهارت روش فنی
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
veteran skill
مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
ropemanship
مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
quaint
از روی مهارت عجیب و جالب
metrist
کسی که در متر کردن مهارت دارد
gymkhanas
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
cats
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
seed
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
gymkhana
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
cat
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
seaman's eye
دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
mallet goal
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
slugger
بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
he muddled through
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
triple threat
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
trial
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trials
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
self-
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
ship handling
مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
reconditioning training
اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
advanced level
پایه مهارت عالی در سطح عالی
trickier
خدعه امیز مهارت امیز
trickiest
خدعه امیز مهارت امیز
tricky
خدعه امیز مهارت امیز
effectuation
انجام
implementing
انجام
completion
انجام
implements
انجام
implemented
انجام
end all
انجام
fulfillment
انجام
transaction
انجام
implementation
انجام
implement
انجام
sequel
انجام
performances
انجام
performance
انجام
consummation
انجام
at last
سر انجام
compietion
انجام
implementation
انجام
sequels
انجام
commission
انجام
commissioning
انجام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com