Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
circuit training |
انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری |
|
|
Other Matches |
|
highway |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
highways |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
or else |
ورنه |
figure skate |
اسکیت با انجام حرکات مختلف |
sergeanty |
انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول |
machine |
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است |
machined |
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است |
machines |
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است |
prints |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
print |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
printed |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
reaction drills |
تمرینهای واکنشی |
interval exercises |
تمرینهای متناوب |
distributed practices |
تمرینهای پراکنده |
distributed practices |
تمرینهای توزیعی |
european atomic energy community |
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است |
free exercise |
تمرینهای نرمش ازاد |
spring practice |
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه |
pre game drills |
تمرینهای قبل از اغاز مسابقه |
xerography |
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره |
xerographic |
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره |
distributing |
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود |
distributes |
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود |
distribute |
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود |
stenciling |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stenciled |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencils |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencil |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencilled |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencilling |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
chart |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
charted |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
charting |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
target discrimination |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
charts |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
systems analysis |
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم |
fractional |
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف |
blocage |
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.] |
selectable |
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند |
symbiosis |
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم |
vortex separation |
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی |
fdm |
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند |
heterogeneous network |
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند |
hectograph |
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری |
paint program |
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد |
allocates |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
allocate |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
allocating |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
function |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
functioned |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
functions |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
estate in common |
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع |
bused |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
busses |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bussing |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
busing |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bus |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
buses |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
bussed |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
frequencies |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
frequency |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
allogamous |
مختلف الجنس و مختلف النوع |
profiled |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
profiles |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
profiling |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
profile |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
tree of life |
درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.] |
geodesy |
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی |
common control |
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری |
hunting design |
طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.] |
geodetic datum |
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی |
failed |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
fails |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
fail |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
qui facit per alium facit perse |
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است |
like a duck takes the water [Idiom] |
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند |
automates |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automating |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automate |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automated |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
bench mark |
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری |
decollate |
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی |
failure |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
failures |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
star design |
طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.] |
robot |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
gurantee |
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند |
robots |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
trig list |
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده |
scratch one's back <idiom> |
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد |
survey station |
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری |
upward compatible |
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت |
field control |
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری |
retention money |
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود |
queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
decerebration |
مخ برداری |
vectors |
برداری |
embodiment |
در برداری |
vector |
برداری |
continues |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
continue |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
lobectomy |
قطعه برداری |
land surveying |
نقشه برداری |
insurability |
بیمه برداری |
mapping |
نقشه برداری |
decoding |
رمز برداری |
metal cutting |
براده برداری |
samplery |
نمونه برداری |
biopsy |
بافت برداری |
photogeny |
عکس برداری |
surveys |
نقشه برداری |
surveying |
نقشه برداری |
resultant |
جمع برداری |
removal of chips |
براده برداری |
ovariectomy |
تخمدان برداری |
arrow diagram |
نمودار برداری |
listing |
سیاهه برداری |
listings |
سیاهه برداری |
surveyed |
نقشه برداری |
subordination |
فرمان برداری |
vector diagram |
نمودار برداری |
denervation |
عصب برداری |
vector display |
نمایش برداری |
weight lifting |
وزنه برداری |
vector field |
میدان برداری |
vector pair |
زوج برداری |
extirpation |
اندام برداری |
stripping |
قالب برداری |
vectorical angle |
زاویه برداری |
vectored interrupt |
وقفه برداری |
enervation |
عصب برداری |
vector power |
توان برداری |
vector processor |
پردازنده برداری |
vector analysis |
تحلیل برداری |
vector quantity |
کمیت برداری |
ingathering |
خرمن برداری |
operation |
بهره برداری |
vector product |
حاصلضرب برداری |
surveyor's level |
ترازنقشه برداری |
i know him by his step |
از گام برداری |
duplication |
نسخه برداری |
hemispherectomy |
نیمکره برداری |
topectomy |
تکه برداری |
gyrectomy |
شکنج برداری |
cannibalization |
قطعه برداری |
rip-offs |
کلاه برداری |
rip-off |
کلاه برداری |
gaud |
کلاه برداری |
deafferentation |
اوران برداری |
decerebellation |
مخچه برداری |
vector quantities |
اندازههای برداری |
copying |
نسخه برداری |
copy |
کپی برداری |
utilisation [British] |
بهره برداری |
copy |
نسخه برداری |
copies |
کپی برداری |
copies |
نسخه برداری |
copied |
کپی برداری |
utilization |
بهره برداری |
copying |
کپی برداری |
topography |
نقشه برداری |
exploitation |
بهره برداری |
usages |
بهره برداری ها |
sampling |
نمونه برداری |
treading |
گام برداری |
treads |
گام برداری |
march |
قدم برداری |
tread |
گام برداری |
copied |
نسخه برداری |
fraud |
کلاه برداری |
frauds |
کلاه برداری |
machining |
براده برداری |
metal cutting work |
براده برداری |
marched |
قدم برداری |
fraudulence |
کلاه برداری |
gains |
بهره برداری |
swindle |
کلاه برداری |
swindled |
کلاه برداری |
swindles |
کلاه برداری |
gained |
بهره برداری |
footsteps |
گام برداری |
using |
بهره برداری |
duplicates |
نسخه برداری |
duplicated |
نسخه برداری |
duplicate |
نسخه برداری |
gain |
بهره برداری |
utilisations |
بهره برداری ها |
usage |
بهره برداری |
exploitation [utilization] |
بهره برداری |
marches |
قدم برداری |
duplicating |
نسخه برداری |
survey |
نقشه برداری |
footstep |
گام برداری |
utilizations |
بهره برداری ها |
marching |
قدم برداری |
off |
مختلف |
varying |
مختلف |