Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
summaries
انجام شده بدون تاخیر
summary
انجام شده بدون تاخیر
Other Matches
non delay
بدون تاخیر
slippage
تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
instantaneous readout
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
put the cart before the horse
<idiom>
انجام کارها بدون نظم
unassisted
انجام عمل بدون کمک
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
loose ends
<idiom>
بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
get away with murder
<idiom>
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
manual
انجام شده توسط اپراتور و بدون کمک ماشین
boxes
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
productive
مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
box
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
non destructive cursor
مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
daemon
در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
demo
نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
demonstrations
نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
demonstration
نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
unmodified instruction
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
asynchronous
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
operate
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operated
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operates
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
OS
نرم افزاری که عملیات سخت افزاری ابتدایی و سطح پایین را انجام میدهد و مدیریت فایل بدون نیاز به کاربر
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
permutations
تاخیر
supersedure
تاخیر
subsequence
تاخیر
cunctation
تاخیر
dilatoriness
تاخیر
dilation
تاخیر
permutation
تاخیر
lead lag relation
تاخیر
deferment
تاخیر
latency
تاخیر
demurral
تاخیر
mora
تاخیر
lags
تاخیر
delay line
خط تاخیر
stator
تاخیر کن
delay
تاخیر
delays
تاخیر
artificial delay line
خط تاخیر
lagged
تاخیر
lag
تاخیر
delaying
تاخیر
retardation
تاخیر
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
lag coefficient
ضریب تاخیر
delay time
زمان تاخیر
tardiest
دارای تاخیر
phase lag
تاخیر فاز
tardier
دارای تاخیر
delays
به تاخیر انداختن
seek delay
تاخیر پیگردی
put over
تاخیر کردن
lag of phase
تاخیر فاز
tardy
دارای تاخیر
propagation delay
تاخیر انتشار
delay
به تاخیر انداختن
stick
الصاق تاخیر
postponer
تاخیر انداز
demurrage
جریمه تاخیر
valve lag
تاخیر سوپاپ
non delay
ماسوره بی تاخیر
slow down
تاخیر کردن
hold off
<idiom>
تاخیر کردن
propagation delay
تاخیر پخش
delay circuit
مدار تاخیر
time lags
زمان تاخیر
retarder
تاخیر کننده
retardment
درنگ تاخیر
average latency
تاخیر متوسط
delaying
به تاخیر انداختن
time lag
زمان تاخیر
rotational delay
تاخیر چرخشی
time lag
تاخیر زمانی
magnetic lag
تاخیر مغناطیسی
retardation coil
پیچک تاخیر
tardiness
تاخیر ورود
postponing
به تاخیر انداختن
postpones
به تاخیر انداختن
postponed
به تاخیر انداختن
angle of lag
زاویه تاخیر
lag angle
زاویه تاخیر
postpone
به تاخیر انداختن
delayed
به تاخیر افتاده
time lags
تاخیر زمانی
lingerer
تاخیر کننده
magnetic delay line
خط تاخیر مغناطیسی
tarrying
تاخیر کردن
retards
تاخیر کردن
tarries
تاخیر کردن
ignition lag
تاخیر احتراق
lagged
تاخیر کردن
dallying
تاخیر کردن
external delay
تاخیر خارجی
lingering
تاخیر کردن
lingers
تاخیر کردن
ignition delay
تاخیر اختراق
electromagnetic delay line
خط تاخیر الکترومغناطیسی
dally
تاخیر کردن
retarding
تاخیر کردن
postponements
تاخیر اندازی
dallied
تاخیر کردن
hindrance
سبب تاخیر
linger
تاخیر کردن
lingered
تاخیر کردن
lag
تاخیر کردن
tarry
تاخیر کردن
postponement
تاخیر اندازی
lag
تاخیر زمانی
hindrances
سبب تاخیر
inductive retardation
تاخیر القایی
retard
تاخیر کردن
dallies
تاخیر کردن
lags
تاخیر زمانی
lags
تاخیر کردن
lagged
تاخیر زمانی
tarried
تاخیر کردن
demurrage
تاخیر کردن نگاهداشتن
suspension of the game
تعویق و تاخیر بازی
acoustic delay line
خط تاخیر دهنده صوتی
delay
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay zction firing
عمل احتراق با تاخیر
delaying
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay equalizer
برابر کننده تاخیر
delay en route
تاخیر در حین راه
late payment damages
خسارت تاخیر تادیه
delays
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
option of delayed payment of the price
خیار تاخیر ثمن
hang-up
<idiom>
تاخیر دربعضی از کارها
delay en route
تاخیر درحین حرکت در مسیر
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
put off
تاخیر کردن طفره رفتن
throw back
باعث تاخیر شدن رجعت
demurred
استثنا قائل شدن تاخیر
delayed a.v.c.
نافم خودکار صدا با تاخیر
demur
استثنا قائل شدن تاخیر
prolonger
تاخیر دهنده طولانی کننده
demurrage
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
demurrer
تقاضای تاخیر درصدور حکم
demurring
استثنا قائل شدن تاخیر
demurs
استثنا قائل شدن تاخیر
decision lag
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
magnetic delay
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
deferred maintenance
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
height delay
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
stick around
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
slow whistle
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
His departure has been postponed for two days.
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
coding delay
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
Is the train from Leeds late?
آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
acoustic
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
delayed offside
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
demurrage
جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
hysteresis
تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
acoustic
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
latency
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com