Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
English
Persian
integration
انجام چندین عمل با هم
Search result with all words
condition
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
chip
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
multifunction
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
Other Matches
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
multipoint
با چندین خط وط
Several persons ( people ).
چندین تن
ten
چندین
multiple
چندین
multifold
چندین
lot
چندین
several
چندین
over and over again
چندین بار
manyfold
چندین مرتبه
regularly
[often]
<adv.>
چندین بار
multicolour
با چندین رنگ
time and again
چندین بار
multilineal
دارای چندین خط
multivalve
چندین دریچهای
multivincular
چندین پیوندی
over and over
چندین بار
on any number of occasions
<adv.>
چندین بار
manifold copies
چندین نسخه
on several occasions
در چندین وهله
many
چندین بسا
many a time
چندین بار
several thousands
چندین هزار
a lot of times
<adv.>
چندین بار
often
<adv.>
چندین بار
many books
چندین کتاب
many times
چندین بار
over again
چندین بار
for reasons
به چندین دلیل
many times
<adv.>
چندین بار
frequently
<adv.>
چندین بار
alternated
چندین بار
alternate
چندین بار
oft
[archaic, literary]
<adv.>
چندین بار
various
چندتا چندین
dozens of times
چندین بار
alternates
چندین بار
multivocal
دارای چندین معنی
pooh bah
صاحب چندین مقام
Many years passed .
چندین سال گذشت
swarmed
چندین اشکال برنامه
multifoliate
دارای چندین برگچه
multi tasking
اجرای چندین کار
multicoloured
دارای چندین رنگ
multitasking
اجرای چندین کار
multistorey
ساختمان چندین طبقه
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
He received several bullet wounds
چندین تیربه اوخورد
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
high-rise
ساختمان چندین اشکوبه
swarms
چندین اشکال برنامه
swarm
چندین اشکال برنامه
floscular
مرکب از چندین گلچه
polyphonous
نماینده چندین صدا
master key
کلید چندین قفل
polyphonic
نماینده چندین صدا
polygastric
دارای چندین معده
master keys
کلید چندین قفل
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
polygenetic
دارای چندین مبدا
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
polymerous
دارای چندین جزء
variform
دارای چندین شکل
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
skeleton key
کلیدی که چندین قفل را بازکند
polygenous
از چندین جورخاره درست شده
skeleton keys
کلیدی که چندین قفل را بازکند
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
flanker
[یکی از چندین گوشه ساختمان]
broadcast
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
groups
جمع کردن چندین وسیله با هم
cornet a pistons
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
groups
جمع اوری چندین چیز با هم
broadcasts
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several cars collided.
چندین اتوموبیل بهم خوردند
heteronomous
روینده تحت چندین قانون
Several pages have been torn out.
چندین صفحه اش پاره شده
group
جمع اوری چندین چیز با هم
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
combination
چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
multiplex
ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
commonest
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
bounce
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
commoners
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounced
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
conditional
مین کننده وقوع چندین کار مشخص
array
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcasts
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
bounces
برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
varriform
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
arrays
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallels
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulped
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallelled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
hall-church
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
omnim gatherum
امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
polypary
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
Hallenkirche
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
polypidom
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
gulps
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
polygenist
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
paralleling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
resource
استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
gulp
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallel
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
compound
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
paralleled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
compounded
مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
acronym
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
commonest
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
dithers
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithered
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
letter
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
commoners
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
acronyms
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
dither
رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
letters
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
logical
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
distributes
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
compound
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compounded
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compounds
متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
distribute
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
decentralized computer network
شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
distributing
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
packs
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
common
کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
packages
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pot pourri
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
shares
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
shared
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
logic
مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
YMODEM
بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
backward
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
scheduling
روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
backwards
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com