Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (4 milliseconds)
English
Persian
it is not half bad
انجا بداست
Other Matches
do not go in an u. hour
وقتی که ساعت بداست نروید
thither
انجا
so far forth
تا انجا
wherever
انجا که
there
به انجا
there
انجا
thence
از انجا
thither
به انجا
therof
از انجا
whereon
در انجا
wherefrom
که از انجا
i know that place by sight
انجا را
whence
که از انجا چه جا
thereat
در انجا
yonder
انجا
thenceforward
از انجا ببعد
it is impossible to live there
در انجا میسرنیست
here and there
اینجا انجا
as far as possible
تا انجا که بتوان
for a iknow
تا انجا که می دانم
as for as i know
تا انجا که من میدانم
away
مرتبا از انجا
as far as possible
تا انجا که میشد
he no longer went there
دیگر انجا نرفت
i went there particularly to
یک کاره انجا رفتم
i went there in my own
شخصا` انجا رفتم
i stayed there for days
سه روز انجا ماندم
within living memory
تا انجا که مردمان زنده
i did not find a there
کسی را در انجا نیافتم
whereat
که بدان جهت که در انجا
there was not a soul
ذی نفسی انجا نبود
there
دراین موضوع انجا
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
we used to play there
ما انجا بازی میکردیم
iam a to go there
از رفتن به انجا خجالت می کشم
at the top of one's bent
تا انجا که می توان تحمل کرد
the population is stationary
شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
i put the population at 0000
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
he went there in black
اوبا جامه سیاه انجا رفت
see if he is still there
به بیند او هنوز انجا است یانه
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
limbers
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
to ring the changes
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
passing lane
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com