English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English Persian
basic size اندازه اصلی
Search result with all words
mush افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
Other Matches
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
gauges اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
gauge اندازه اندازه گیر
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
degrees اندازه
measure اندازه
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
equal : هم اندازه
equaled : هم اندازه
metres اندازه
gauge اندازه
size اندازه
deal اندازه
in part <idiom> تا یک اندازه
floor length اندازه کف
infintesimal بی اندازه
in what way <adv.> تا چه اندازه ای
degree اندازه
deals اندازه
equaling : هم اندازه
isodiametric هم اندازه
measurement اندازه
isometric هم اندازه
fitted اندازه
isometrics هم اندازه
meters اندازه
meter اندازه
gauge=gage اندازه
measurements اندازه
gauges اندازه
immense بی اندازه
metre اندازه
equalled : هم اندازه
what is your size? اندازه
equalling : هم اندازه
equals : هم اندازه
quantum اندازه
immeasurable بی اندازه
measurer اندازه
what چه اندازه
immensely بی اندازه
gauged اندازه
extent اندازه
to what extent <adv.> تا چه اندازه ای
inordinate بی اندازه
rather تا یک اندازه
hecatompet [اندازه صد پا]
tract اندازه
inordinately بی اندازه
tracts اندازه
dimension اندازه
bulk اندازه
magnitude اندازه
beyond measure بی اندازه
screamingly بی اندازه
indefinite بی اندازه
so far forth تا ان اندازه
soupcon اندازه کم
immoderately بی اندازه
symmetric هم اندازه
to size up اندازه
dealt اندازه
how far <adv.> تا چه اندازه ای
attack size اندازه تک
sizes اندازه
dimensions اندازه
limit اندازه وسعت
full scale اندازه طبیعی
gauging اندازه گیری
fathoms اندازه گرفتن
t. far تا این اندازه
spanning اندازه گرفتن
stand measure اندازه مقر ر
fathoming اندازه گرفتن
momentum اندازه حرکت
spanned پوشش اندازه
module اندازه گیری
module اندازه میزان
modules اندازه گیری
isometeric contraction انقباض هم اندازه
fathomed اندازه گرفتن
modules اندازه میزان
spans پوشش اندازه
spans اندازه گرفتن
fit اندازه بودن
speeds اندازه سرعت
size control کنترل اندازه
span اندازه گرفتن
scale factor ضریب اندازه
span پوشش اندازه
standard measure اندازه استاندارد
mounting dimension اندازه نصب
speed اندازه سرعت
installation dimension اندازه نصب
standard gauge اندازه معمولی
speeding اندازه سرعت
mete :اندازه گرفتن
stand measure اندازه قانونی
fits اندازه بودن
measuring اندازه گیر
parameter شرح اندازه
fittest اندازه بودن
screen size اندازه صفحه
scale of project اندازه طرح
symmetric هم اندازه متقارن
spanning پوشش اندازه
spanned اندازه گرفتن
parameters شرح اندازه
there is no limit to it اندازه ندارد
size اندازه بعدساختمان
doubled up اندازه دو برابر
wire guage اندازه سیم
type size اندازه حروف
trim size اندازه طبیعی
linear momentum اندازه حرکت
without limit بی حد بی اندازه نامحدود
formats اندازه شکل
format اندازه شکل
neat size اندازه خالص
measurement اندازه گیری
too much بیش اندازه
doubled اندازه دو برابر
double اندازه دو برابر
undersize اندازه کوتاه
size به اندازه کردن
sizes به اندازه کردن
sizes اندازه بعدساختمان
size effect تاثیر اندازه
outsize اندازه غیرمعمولی
volumetric measure اندازه حجمی
water gauge اندازه اب نما
size constancy ثبات اندازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com