English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English Persian
proportion اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
proportions اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
Other Matches
priority اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
priorities اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
Comparison with other countries is extremely interesting. مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
Dhrystone benchmark سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
phosphor اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
to be out of all proportion to something غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
penetrometer وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
to contrast [with] مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
dimensioning تعریف اندازه چیزی
value آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
calibrates قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to set measures to anything برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
calibrated قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
let it rip <idiom> انجام بیش از اندازه چیزی ،گیرافتادن درکاری
leave (let) well enough alone <idiom> دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
to tax someone [something] بیش از اندازه بارکردن [فشار آوردن بر] کسی [چیزی]
dipsticks میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
rests بقایا سایرین
rest بقایا سایرین
picketed اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picket اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
width اندازه چیزی از یک طرف به طرف دیگر
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
plex structure ساختار شبکه یا دادهای که هر گره آن به سایرین وصل است
highs برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highest برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
references آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
contributions جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contribution جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
reference آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
averaging میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
daisy chain زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
quantize با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
calendar program ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
most favored nation کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
gage اندازه وسیله اندازه گیری
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
comparisons مقایسه
collations مقایسه
analogies مقایسه
datum line خط مقایسه
resemblance مقایسه
comparison مقایسه
analogy مقایسه
collation مقایسه
comparing مقایسه کردن
even parity مقایسه زوج
comparableness قابلیت مقایسه
odd parity مقایسه فرد
assimilatc مقایسه نمودن
parity bit بیت مقایسه
frequency comparison مقایسه فرکانس
compares مقایسه کردن
comparator مقایسه کننده
compare مقایسه کردن
parity error خطای مقایسه
parity error غلط مقایسه
compared مقایسه کردن
datum سطح مقایسه
parity checking بازبینی مقایسه
comparison operator عملگر مقایسه
cf مقایسه شود
incomparability مقایسه ناپذیری
incomparable غیرقابل مقایسه
comparison روش مقایسه
analogous قابل مقایسه
incomparable مقایسه ناپذیر
contrasted مقایسه کردن
contrasting مقایسه کردن
contrasts مقایسه کردن
incommensurable مقایسه ناپذیر
comparatively بطور مقایسه
contrast مقایسه کردن
logical comparison مقایسه منطقی
no parity عدم مقایسه
comparisons روش مقایسه
to make comparisons مقایسه کردن
refrence مبنای مقایسه
to draw comparisons مقایسه کردن
incomparably بطور غیرقابل مقایسه
A comparison of theory and practice. مقایسه ای از نظری و عمل.
table comparator مقایسه کننده نوارها
paired comparisons method روش مقایسه جفتی
between دربین درمقام مقایسه
by comparison وقتی مقایسه می شوند
measure مقایسه کردن سنجش
a comparison of the brain to a computer مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
a beauty and an elegance beyond [ without] compare زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
tape comparator مقایسه کننده نوار
incomparability غیر قابل مقایسه
to stand comparison with قابل مقایسه بودن با
to compare oppsites چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
Next to you I'm slim. در مقایسه با تو من لاغر هستم.
to bear comparison with قابل مقایسه بودن با
comparably بطور قابل مقایسه
comparative gage دستگاه مقایسه کننده
comparative philology علم مقایسه زبانها
comparator وسیله انجام مقایسه
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
gauge اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
comparable قابلیت مقایسه قیاس پذیر
not a patch on به هیچ طرف مقایسه نیست با
parity error اشتباه مقایسه خطای توازن
to drow a p between two دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
That's a poor comparison. این مقایسه ای نا مناسب است.
VBScript مقایسه شود با JAVA SCRIPT
relational database management system نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
relational database نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
a comparison of men's salaries with those of women مقایسه حقوق مردان با زنان
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
comparable قابل مقایسه مانند کردنی
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
cost effectiveness سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
jobs اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
a comparison between European and Japanese schools مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
The comparison is misleading [flawed] . مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
job اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
a comparison of the tax systems in Italy and Spain مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
index number مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
vertical بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
local area network و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
summation check بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
dry cell battery باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
spellcheck بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
benchmark نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmarks نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
doubled دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
activities تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
activity تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
doubled up دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
volatility تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com