Total search result: 301 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
floor length |
اندازه کف |
|
|
Search result with all words |
|
byte |
اندازه فرفیت ذخیره داده نوار مغناطیسی |
bytes |
اندازه فرفیت ذخیره داده نوار مغناطیسی |
dipstick |
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود |
dipstick |
میله اندازه گیری روغن موتور |
dipsticks |
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود |
dipsticks |
میله اندازه گیری روغن موتور |
overdraft |
برداشت اب بیش از اندازه مجاز |
overdrafts |
برداشت اب بیش از اندازه مجاز |
rather |
تا یک اندازه |
expansion |
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی |
bodies |
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها |
body |
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها |
slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
sounding |
اندازه گیری عمق اب |
barn |
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها |
barns |
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها |
carat |
معیار اندازه گیری کیفیت طلا |
carats |
معیار اندازه گیری کیفیت طلا |
infinite |
نا محدود بی اندازه |
sound |
اندازه گیری عمق اب |
sounded |
اندازه گیری عمق اب |
soundest |
اندازه گیری عمق اب |
sounds |
اندازه گیری عمق اب |
message |
اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند |
messages |
اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند |
dimension |
اندازه |
dimension |
اندازه گرفتن |
dimension |
اندازه گیری |
dimensions |
اندازه |
dimensions |
اندازه گرفتن |
dimensions |
اندازه گیری |
magnitude |
اندازه |
word |
روش اندازه گیری سرعت چاپگر |
worded |
روش اندازه گیری سرعت چاپگر |
shoot |
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید |
shoots |
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید |
throughput |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
calibrate |
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن |
calibrated |
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن |
calibrates |
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن |
calibrating |
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن |
flop |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flopped |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flopping |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
flops |
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند |
area |
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری |
areas |
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری |
analogue |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
analogues |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
precision |
اندازه گیری دقیق |
meter |
اندازه |
meter |
وسیله اندازه گیری |
meter |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
meter |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
meter |
اندازه گیر |
meters |
اندازه |
meters |
وسیله اندازه گیری |
meters |
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن |
meters |
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن |
meters |
اندازه گیر |
flexible |
آرایهای که اندازه و حد آن قابل تغییر است |
micro |
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود |
micros |
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود |
circuit |
وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند |
circuits |
وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند |
indent |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
indenting |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
indents |
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ |
rate |
اندازه نسبت |
rates |
اندازه نسبت |
measure |
اندازه |
measure |
بحر اندازه گرفتن |
measure |
اندازه نشان دادن |
measure |
اندازه داشتن |
measure |
اندازه گیری کردن |
measure |
اندازه اقدام پیشگیری |
measure |
اندازه گرفتن |
measure |
بخش یاب اندازه گرفتن |
measure |
اندازه گیری |
measure |
روش محاسبه اندازه یا کمیت |
measure |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
freeze |
بی اندازه سردکردن |
freezes |
بی اندازه سردکردن |
SE |
خطای معیار اندازه گیری |
intensity |
اندازه گیری قدرت سیگنال یا شدت نور منبع نور |
momentum |
اندازه حرکت |
time |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
time |
اندازه گیری زمان یک عملیات |
timed |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
timed |
اندازه گیری زمان یک عملیات |
times |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
times |
اندازه گیری زمان یک عملیات |
quantities |
قدر اندازه |
quantity |
قدر اندازه |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
sample |
اندازه سیگنال درلحظهای اززمان |
sampled |
اندازه سیگنال درلحظهای اززمان |
real |
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول |
Other Matches |
|
angles |
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد |
angle |
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد |
If the cap fit,wear it. <proverb> |
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار). |
zahn cup |
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال |
typeface |
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود |
typefaces |
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود |
orifice meter |
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ |
analog |
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
gage |
اندازه گیر اندازه گرفتن |
gage |
اندازه وسیله اندازه گیری |
size |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
sizes |
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ |
gauge |
اندازه اندازه گیر |
gauged |
اندازه اندازه گیر |
gauges |
اندازه اندازه گیر |
moment of momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
stream gaging |
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه |
angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
measuring converter |
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری |
adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
declinating station |
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف |
torsionmeter |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
moving iron instrument |
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان |
sizes |
اندازه |
to size up |
اندازه |
measurements |
اندازه |
isometric |
هم اندازه |
isometrics |
هم اندازه |
soupcon |
اندازه کم |
symmetric |
هم اندازه |
size |
اندازه |
so far forth |
تا ان اندازه |
measurement |
اندازه |
equals |
: هم اندازه |
inordinate |
بی اندازه |
equalling |
: هم اندازه |
equalled |
: هم اندازه |
immoderately |
بی اندازه |
bulk |
اندازه |
equaling |
: هم اندازه |
equaled |
: هم اندازه |
equal |
: هم اندازه |
immensely |
بی اندازه |
immense |
بی اندازه |
gauge |
اندازه |
gauged |
اندازه |
gauges |
اندازه |
metre |
اندازه |
measurer |
اندازه |
metres |
اندازه |
gauge=gage |
اندازه |
inordinately |
بی اندازه |
degrees |
اندازه |
degree |
اندازه |
what |
چه اندازه |
tract |
اندازه |
tracts |
اندازه |
indefinite |
بی اندازه |
immeasurable |
بی اندازه |
deal |
اندازه |
deals |
اندازه |
infintesimal |
بی اندازه |
isodiametric |
هم اندازه |
dealt |
اندازه |
To some extent. Within limits. |
تا اندازه ای |
extent |
اندازه |
what is your size? |
اندازه |
in part <idiom> |
تا یک اندازه |
fitted |
اندازه |
quantum |
اندازه |
in what way <adv.> |
تا چه اندازه ای |
to what extent <adv.> |
تا چه اندازه ای |
beyond measure |
بی اندازه |
attack size |
اندازه تک |
screamingly |
بی اندازه |
how far <adv.> |
تا چه اندازه ای |
hecatompet |
[اندازه صد پا] |
span |
پوشش اندازه |
mounting dimension |
اندازه نصب |
spanned |
پوشش اندازه |
installation dimension |
اندازه نصب |
calibration standard |
اندازه کالیبراسیون |
dosed |
اندازه معین |
span |
اندازه گرفتن |
spans |
پوشش اندازه |
gauged |
اندازه گیر |
spanning |
اندازه گرفتن |
spans |
اندازه گرفتن |
spanning |
پوشش اندازه |
spanned |
اندازه گرفتن |
chordal measure |
اندازه وتر |
dose |
اندازه معین |
caliper |
اندازه گرفتن |
bourne |
اندازه جوی |
isometeric contraction |
انقباض هم اندازه |
block size |
اندازه بلاک |
block size |
اندازه کندهای |
block size |
اندازه کنده |
gauges |
اندازه گیر |
gauges |
اندازه تفنگ |
measuring bridge |
پل اندازه گیری |
area of conductor |
اندازه سیم |
as well |
بهمان اندازه |
gauges |
اندازه گرفتن |
basic size |
اندازه اولیه |
atomic size |
اندازه اتم |
atomic size |
اندازه اتمی |
body size |
اندازه بدن |
measurer |
اندازه گیری |
parameters |
شرح اندازه |
parameter |
شرح اندازه |
fathom |
اندازه گرفتن |
larged sized |
اندازه بزرگ |
limiting size |
اندازه محدود |
linear momentum |
اندازه حرکت |
liner momentum |
اندازه حرکت |
load limit |
اندازه بار |
long measure |
اندازه درازا |
fathoms |
اندازه گرفتن |
fathoming |
اندازه گرفتن |
fathomed |
اندازه گرفتن |
basic size |
اندازه اصلی |
doses |
اندازه معین |
dimensioning |
اندازه گذاری |
full scale |
اندازه طبیعی |
measuring |
اندازه گیر |
dimension sketch |
طرح اندازه |
dimension diagram |
رسم اندازه |
gage |
اندازه نما |
modules |
اندازه میزان |
gage=gauge |
پیمانه اندازه |
gaging |
اندازه گیری |
modules |
اندازه گیری |
module |
اندازه میزان |
diamensionless |
بدون اندازه |
metering |
اندازه گیری |
gauge cock |
اندازه نما |
ample |
بیش از اندازه |
module |
اندازه گیری |
gauging |
اندازه گیری |
fractional size |
اندازه کسری |
dimensional stability |
ثبات اندازه |
fix |
که اندازه کلمه |
life-size |
اندازه واقعی |
dimensional error |
خطای اندازه |
life size |
اندازه واقعی |
effective size |
اندازه موثر |
partially |
تایک اندازه |
dimensional change |
تغییر اندازه |
effective size of grain |
اندازه موثرذرات |
file size |
اندازه فایل |
fixes |
که اندازه کلمه |
fit size |
اندازه مناسب |
fitting allowance |
کاملا" اندازه |
dimensional accuracy |
دقت اندازه |
mete |
:اندازه گرفتن |
design size |
اندازه نامی |
design size |
اندازه طرح |
partly |
تایک اندازه |
double |
اندازه دو برابر |
commensurateness |
اندازه گیری |
gauger |
اندازه گیر |
outsize |
اندازه غیرمعمولی |
circular measure |
اندازه قوس |
circular measure |
اندازه کمان |
graded ruller |
خط کش اندازه دار |
gray scale |
اندازه خاکستری |
formats |
اندازه شکل |
format |
اندازه شکل |
how much |
چقدر چه اندازه |
illmitable |
بی اندازه حدناپذیر |
immeasurableness |
بزرگی بی اندازه |
imside dimension |
اندازه داخلی |
in part |
تایک اندازه |
doubled |
اندازه دو برابر |
doubled up |
اندازه دو برابر |
measurement |
اندازه گیری |
cut to size |
به اندازه بریدن |
measurements |
اندازه گیری |
cubic measure |
اندازه فضایی |
critical magnitude |
اندازه بحرانی |
admeasure |
اندازه گرفتن |
admeasurement |
تعیین اندازه |
admensuration |
تعیین اندازه |
dosing |
اندازه معین |
gauged |
اندازه تفنگ |
preventive measure |
اندازه حفافتی |
wire guage |
اندازه سیم |
fittest |
اندازه بودن |
fits |
اندازه بودن |
fit |
اندازه بودن |
size tolerance |
تلرانس اندازه |
limit |
اندازه وسعت |
stand measure |
اندازه مقر ر |
stand measure |
اندازه قانونی |
standard gauge |
اندازه معمولی |
standard measure |
اندازه استاندارد |
without limit |
بی حد بی اندازه نامحدود |
fitted |
هم اندازه شده |