Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
block size
اندازه کنده
Other Matches
angles
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it.
<proverb>
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
block
کنده
stock
کنده
clogged
: کنده
clogs
: کنده
stocked
کنده
clog
: کنده
knockstone
کنده
timber
کنده
blocks
کنده
blocked
کنده
graven
کنده
pulled
کنده
logs
کنده
log
کنده
chunks
کنده
chunk
کنده
anvil stock
کنده
bloc
کنده
block aead
سر کنده
bilboes
کنده
chump
کنده
blocs
کنده
stub
کنده
stubbed
کنده
dugout dewelling
کنده
chumps
کنده
stubbing
کنده
stubs
کنده
trunks
کنده درخت
stumping
کنده درخت
logs
کنده چوب
stumps
کنده درخت
dugout
کنده شده
entry block
کنده مدخل
unstuck
کنده شده
wooden anvil stock
کنده چوب
trunk
کنده درخت
picked
پوست کنده
dugouts
کنده شده
stumped
کنده درخت
log
کنده چوب
frankly
رک وپوست کنده
stumpy
پر از کنده درخت
peeled
پوست کنده
leg pickup
کنده کشی
leg lift and side roll
کنده سرانبون
graving
کنده کاری
logrolling
کنده غلتانی
building block
کنده ساخت
building block
بنا کنده
building blocks
کنده ساخت
building blocks
بنا کنده
stump
کنده درخت
glyptics
کنده کاری
block length
درازای کنده
rear crotch and near arm
نوعی کنده رو
near leg and craddle
کنده گوسفندانداز
inside sarma
انواع کنده رو
near leg pickup and turnover
نوعی کنده رو
plummer block
کنده شفت
plummer block
کنده محور
control block
کنده کنترل
engraver
کنده کار
olympic lift
کنده یک چاک
engravers
کنده کار
blockette
کنده کوچک
block mark
نشان کنده
in intaglio
بشکل کنده
husked
پوست کنده
hulled
پوست کنده
aboveboard
پوست کنده
ingraving
کنده کاری
in plain english
پوست کنده
grits
جوپوست کنده
carver
کنده کار
deblocking
کنده شکنی
deblock
شکستن کنده
carvings
کنده کاری کردن
plains
ساده پوست کنده
plainest
ساده پوست کنده
chalcogrophy
کنده کاری روی مس
break ground
لنگر از زمین کنده شد
dug in
سنگر کنده شده
chalcographer
کنده کاری روی مس
make no bones about something
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
plainer
ساده پوست کنده
plain
ساده پوست کنده
trunk
الوار کنده چوب
trunks
الوار کنده چوب
logged
از کنده پاک شده
cutting chisel
اسکنه کنده کاری
ptisan
گندم پوست کنده
record blocking
کنده یی کردن مدارک
rock hewn
از کوه کنده شده
blocked
کنده مانع ورادع
Bluntly. Without mincing words.
صاف وپوست کنده
intagliated
کنده کاری شده
blocks
کنده مانع ورادع
shelled almond
بادام پوست کنده
quarried
ازکان کنده شده
block
کنده مانع ورادع
stubby
پراز کنده درخت
groats
گندم یاجوپوست کنده
loggats
کنده کوچک دیرک
carves
کنده کاری کردن
carved
کنده کاری کردن
I had a very hard time ot it.
دراینکار پوستم کنده شد
carve
کنده کاری کردن
flump
تلوتلوخوردن کنده زدن
loggets
کنده کوچک دیرک
olympic lift and cross face
کنده حصیر مال
talk turkey
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
stew in one's own juice
<idiom>
افتادن درچاهی که خود کنده
zincograph
روی کنده کاری شده
man-to-man
<idiom>
مستقیم یارک وپوست کنده
The handle of the bucket has come off.
دسته سطل کنده شده
as fresh as a rose
<idiom>
مثل هلوی پوست کنده
ditch
ابرو کنار راه کنده
anchor's aweight
لنگر از زمین کنده شده
point takedown with inside standing leg
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
ditched
ابرو کنار راه کنده
to stub a piece
از کنده یاریشه پاک کردن
ditches
ابرو کنار راه کنده
it peels better
بهتر پوست ان کنده میشود
ivory carving
کنده کاری روی عاج
ivory carving
کنده کاری روی عاج
she is a peach
هلوی پوست کنده است
sidero graphy
کنده کاری روی پولاد
aweigh
لنگر اززمین کنده شده
gauge
اندازه اندازه گیر
gauges
اندازه اندازه گیر
gauged
اندازه اندازه گیر
sawlog
کنده درخت مناسب اره کردن
groat
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
router
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
To give it straight from the shoulder.
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
My buttons mave come off.
تکمه های لباسم کنده شده
near leg pickup and leg block
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
plainspoken
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
divot
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
These oranges peel easily.
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
saw yer
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
olympic lift
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
driven well
چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
a corduroy road
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
hominy
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
logs
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
log
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
fishbone mine
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
ablate
کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
backlog
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
lithoglyptics
کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
abated
[سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
engraves
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engrave
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
equals
: هم اندازه
what is your size?
اندازه
immoderately
بی اندازه
screamingly
بی اندازه
beyond measure
بی اندازه
indefinite
بی اندازه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com