English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (5 milliseconds)
English Persian
member اندام
members اندام
dismemberment اندام
organ اندام
organs اندام
mayhen اندام
Other Matches
memberless بی اندام
the unruly اندام سر کش
slims باریک اندام
flabelliform اندام بادبزنی
golgy tendon organ اندام گلژی
hemialgia دردنیمه اندام
body building پرورش اندام
body-building پرورش اندام
largeof limb درشت اندام
puny ریزه اندام
flabellate اندام بادبزنی
petite ریزه اندام
anthropometry اندام سنجی
effector اندام مجری
electric organ اندام برقزن
end organ اندام انتهایی
extirpation اندام برداری
extirpation قطع اندام
f. of uterus اندام رحم
slimming باریک اندام
plasticity اندام پذیری
olfactory organ اندام بویایی
handsome <adj.> خوش اندام
svelte باریک اندام
Lilliputian ریزه اندام
terminal organ اندام پایانی
swimming bell اندام شنا
svelt باریک اندام
slimpsy باریک اندام
sense organ اندام حسی
sense modality اندام حسی
prosthesis اندام مصنوعی
plastisity اندام پذیری
phantom limb اندام خیالی
well set up خوش اندام
organology اندام شناسی
organography اندام شناسی
organ of corty اندام کورتی
slimmest باریک اندام
limbs اندام زیرین
lithe لاغر اندام
organic موثردرساختمان اندام
limb اندام زیرین
mutilate بی اندام کردن
mutilates بی اندام کردن
mutilating بی اندام کردن
slimmed باریک اندام
slim باریک اندام
shape ریخت اندام
shapes ریخت اندام
hobbies اسب کوچک اندام
wolf hound تازی درشت اندام
slimsy باریک اندام نحیف
statuette تندیس ریزه اندام
statuette پیکره کوچک اندام
statuettes تندیس ریزه اندام
statuettes پیکره کوچک اندام
paidle اندام شنا پرک
figurines پیکره کوچک اندام
tegument جلد پوشش اندام
figurine پیکره کوچک اندام
hobby اسب کوچک اندام
midgets ریز اندام ریزه
organic اندام دار اساسی
midget ریز اندام ریزه
slighter باریک اندام پست
amputating قطع اندام کردن
lachrymals اندام های اشکی
amputates قطع اندام کردن
amputated قطع اندام کردن
lachrymals اندام های اشک
amputate قطع اندام کردن
slightest باریک اندام پست
handsomeness تناسب اندام مطبوعیت
slighting باریک اندام پست
exairesis برش اندام زیادی
slighted باریک اندام پست
mutilated اندام بریده مغلوط
body building ورزش زیبایی اندام
body-building ورزش زیبایی اندام
slights باریک اندام پست
slight باریک اندام پست
membered دارای .....اندام یا عضو
dismembers اندام های کسی رابریدن
slim jim شبیه ادم لاغر اندام
dismember اندام های کسی رابریدن
dismembering اندام های کسی رابریدن
dismembered اندام های کسی رابریدن
tortrix پروانه بید درشت اندام
tortricidae پروانه بید درشت اندام
tortricid پروانه بید درشت اندام
to cut a figure عرض اندام یاجلوه کردن
sylphid زن جوان وزیبا وباریک اندام
launce سگ ماهی باریک اندام خاردار
sculpture in miniature پیکر تراشی کوچک اندام
limbs قطع کردن عضو اندام زبرین
limb قطع کردن عضو اندام زبرین
malfunction [ اندام یا ماشین و غیره ] درست کار نکردن
slenderize لاغر اندام شدن باریک کردن
rachis اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
Give ( get , have ) somebody the shivers . ترس ولرز بر اندام کسی انداختن
tiger moth پروانه درشت اندام ودراز بال
mammila اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
scal away ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
willet مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
saury ماهی باریک اندام ودراز منقار اقیانوس اطلس
mar ناقص کردن بی اندام کردن
marred ناقص کردن بی اندام کردن
marring ناقص کردن بی اندام کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com