Dictiornary-Farsi | اندوختن انبار کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (32 milliseconds)

English	Persian
store	اندوختن انبار کردن
storing	اندوختن انبار کردن


Other Matches

to bunker	در انبار اندوختن
stockpiling	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage	انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage	انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
acquires	حاصل کردن اندوختن
acquiring	حاصل کردن اندوختن
to save for something	پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
caged storage	قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
dump	انبار موقتی زاغه مهمات انبار
lay up	دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
stashing	انبار کردن
build-up	پر کردن انبار
warehouses	انبار کردن
stashes	انبار کردن
stashed	انبار کردن
build-ups	پر کردن انبار
warehouse	انبار کردن
build up	پر کردن انبار
deep freezes	انبار کردن
deep freeze	انبار کردن
stash	انبار کردن
ensile	انبار کردن
yards	انبار کردن
yard	انبار کردن
stock piling	انبار کردن
storage	انبار کردن
imburse	انبار کردن
reservedness	انبار کردن
tendering	لطیف کردن انبار
tenderest	لطیف کردن انبار
ware room	انبار کردن مخزن
store-rooms	جای انبار کردن
garnered	انبار کردن انباشتن
hoarding	انبار کردن پول
garner	انبار کردن انباشتن
warehouses	انبار کردن مخزن
garnering	انبار کردن انباشتن
store-room	جای انبار کردن
garners	انبار کردن انباشتن
hoardings	انبار کردن پول
stock piling	ذخیره کردن در انبار
store room	جای انبار کردن
warehouse	انبار کردن مخزن
tender	لطیف کردن انبار
tendered	لطیف کردن انبار
dump	مخزن انبار کردن
salt away	اندوختن
to lay up	اندوختن
salt down	اندوختن
saved	اندوختن
roll up	اندوختن
save	اندوختن
saves	اندوختن
hive	اندوختن
put by	اندوختن
store	اندوختن
lay in	اندوختن
piled	اندوختن
storing	اندوختن
acquire	اندوختن
accumulate	اندوختن
accumulates	اندوختن
accumulating	اندوختن
pile	اندوختن
to put a way	اندوختن
caged storage	انبار کردن به طریقه محصور
block storing	انبار کردن بارهای قوال
administrative storage	انبار کردن به طریق اداری
to lay down wine	شراب را انبار کردن یا جادادن
reserves	اندوختن اندوخته
to a knowledge	دانش اندوختن
reserve	اندوختن اندوخته
reserving	اندوختن اندوخته
to coffer	در صندوق اندوختن
acquisitiveness	حس اندوختن مال
to scratch up	بسختی اندوختن
lay down	خریدن و اندوختن
stowage	حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
snake out	خارج کردن کالا از انبار ناو
assignment of space	تخصیص جا برای انبار کردن اماد
to make a pile	پول بسیار اندوختن
x site	سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
treasured	گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasure	گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasures	گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasuring	گنجینه اندوختن گرامی داشتن
external	مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals	مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
chrematistic	پول جمع کن مربوط به اندوختن مال
stowed	انبار کردن بار کردن
stowing	انبار کردن بار کردن
stow	انبار کردن بار کردن
stows	انبار کردن بار کردن
bin storage space	فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
honey combing	روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
inhibiting	اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
bacteriolysis	مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
refinance	تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinances	تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing	تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced	تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
custodial record	پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number	شماره فنی انبار شماره انبار
open storage	انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
garner	انبار
cisterns	اب انبار
magazine	انبار
garnered	انبار
in bond	در انبار
storing	انبار
freight house	انبار
storeroom	انبار
water storage tank	اب انبار
depots	انبار
depot	انبار
storage bunker	انبار
thesaurus	انبار
spoil pit	انبار
cistern	اب انبار
thesauruses	انبار
pantechnicons	انبار
pantechnicon	انبار
magazines	انبار
stocked	انبار
store	انبار
depository	انبار
storage tank	انبار
sluices	انبار
garnering	انبار
sluiced	انبار
garners	انبار
cellar	انبار
sluice	انبار
cellars	انبار
stock	انبار
water reservoir	اب انبار
waste	انبار
repository	انبار
seraglio	انبار
stockroom	انبار
rooms	انبار
room	انبار
storehouses	انبار
stock room	انبار
storehouse	انبار
entrepot	انبار
reservoirs	انبار
reservoirs	اب انبار
repositories	انبار
wastes	انبار
lodges	انبار
lodged	انبار
agglomeration	انبار
barn	انبار
barns	انبار
lodge	انبار
warehouse	انبار
stockrooms	انبار
warehouses	انبار
reservoir	انبار
reservedness	اب انبار
almery	انبار
store-rooms	انبار
store-room	انبار
reservedness	انبار
store room	انبار
storage	انبار
tower silo	انبار
reservoir	اب انبار
basic allowance	شارژ انبار
stows	چیدن در انبار
stowing	چیدن در انبار
cellarge	حق انبار داری
spoin bank	انبار مازاد
stockage objective	هدف انبار
woodsheds	انبار هیزم
powder magazine	انبار باروت
core storage	انبار چنبرهای
hay loft	انبار علف
stowed	چیدن در انبار
lanary	انبار پشم
woodshed	انبار هیزم
barn	انبار غله
storekeepers	انبار دار
septic tank	گند انبار
depots	انبار کالا
beam store	انبار پرتویی
depot	انبار کالا
stowage	انبار کالا
snow drift	برف انبار
storable	انبار کردنی
chain locker	انبار زنجیر
storeroom	انبار کالا