Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
skin with mortar
اندود کردن با ملات
Other Matches
abram's law
این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
lime cement mortar
ملات باتارد ملات حرامزاده
tack coat
چسب اندود اندود سطحی
turn the mortar
مخلوط کردن ملات
skin with mortar
رومالی کردن با ملات
gild
زر اندود کردن
gilds
زر اندود کردن
render plaster on the wall
اندود کردن
plasters
اندود کردن
gilding
زر اندود کردن
plaster
اندود کردن
hot dipping
اندود کردن
tar
قیر اندود کردن
thatching
کاه اندود کردن
thatches
کاه اندود کردن
thatch
کاه اندود کردن
plasters
گچ کاری کردن اندود
plaster
گچ کاری کردن اندود
plasters
دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
plaster
دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
cement paint
اندود کردن با دوغاب سیمان
clay mortar
ملات گل
mortar
ملات
mortars
ملات
grout
ملات شل
hydraulic mortar
ملات ابی
hawk
تخته ملات
prepare mortar
تهیه ملات
hydraulic mortar
ملات اب بند
trass mortar
ملات تراس
jointing wood
شمشه ملات
hawked
تخته ملات
hawks
تخته ملات
prepare mortar
ساختن ملات
water proofed mortar
ملات اب بند
cement mortar
ملات سیمانی
water proofed mortar
ملات ابی
lean concrete
بتن کم ملات
lime cement mortar
ملات کندگیر
mortar mixing
ملات سازی
plastic mortar
ملات خمیری
rubble with binding material
سنگچینی با ملات
lime mortar
ملات اهک
lime cement mortar
ملات سه گرگه
lime mortar
ملات اهکی
portland cement mortat
ملات سیمان
dry rubble fill
سنگچینی بدون ملات
portland cement mortat
ملات سیمان پرتلند
setting time
مدت گرفتن ملات
strucco
باگچ اندود کردن باگچ بری اراستن
mortar tub
تشت ملات سازی یا استانبولی
mortar mill
مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
concrete
بتن ریختن با بتن اندود کردن
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
incrustment
اندود
coating
اندود
encrustment
اندود
finishing
اندود
incrustation
اندود
splodges
اندود
plastering
اندود
overlay
اندود
overlaying
اندود
splodge
اندود
crustification
اندود
plaster finish
اندود گچ
blanketing
اندود
stucco
اندود
overlays
اندود
sludging
گل اندود
knotting
اندود فلز
lime plaster
اندود اهک
reinforced coat
اندود مسلح
waterproofing course
اندود اب بندی
silver plate
نقره اندود
rough coat
نخستین اندود
stucco
اندود گچ وسیمان
reinforced coating
اندود مسلح
silvery
سیم اندود
cement rendering
اندود سیمان
cerated
موم اندود
coat of plastering
لایه اندود
putty
اندود اب واهک
pitchy
زفت اندود
cement screed
اندود سیمانی
tallowy
پیه اندود
prime coat
اندود نفوذی
copper clad
سیم مس اندود
surface treatment
اندود سطحی
tack coat
اندود اتصال
cement coating
اندود سیمان
cement coat
اندود سیمانی
priming
پیش اندود
finishing coat
اندود رویه
coat of paint
اندود رنگ
asphalt coating
اندود قیری
wall lining
اندود دیوار
bituminous coating
اندود قیری
bituminous coat
اندود قیری
smoothing or smoothed varnish
لاک اندود
second priming
اندود دست دوم
asphalt coated pasteboard
مقوای قیر اندود
gilding
مطلاکاری اندود طلا
gold
اندود زرد نخ زری
tarred worked
قیر اندود کاری
tinned wire
سیم قلع اندود
tar paper
کاغذ قیر اندود
golds
اندود زرد نخ زری
coated materials
مصالح اندود شده
galvanized iron
اهن روی اندود
finishing limes
اهک مخصوص اندود
tarpaulin
کرباس قطران اندود
oxide cathode
کاتد اکسید اندود
oxide coated cathode
کاتد اکسید اندود
tarpaulins
کرباس قطران اندود
dewax
زدودن موم اندود
casing
اندود لوله جداری
casings
اندود لوله جداری
asphalt membrance
اندود قیری برای عایقکاری
ceilings
پوشش یا اندود داخلی سقف
smoothing cement
اندود سیمان پرداخت شده
epoxy
نوعی اندود پلاستیکی لوله ها
cerecloth
پارچه موم اندود کفن
ceiling
پوشش یا اندود داخلی سقف
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com