English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
index اندکس فهرست نمودن
indexed اندکس فهرست نمودن
indexes اندکس فهرست نمودن
Other Matches
vehicle summary فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
blacklist فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisting فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklists فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
concordance فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
concordances فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
rota صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
rotas صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
waiting list فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
picking list فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
waiting lists فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
glossaries فهرست معانی فهرست لغات
glossary فهرست معانی فهرست لغات
indexed فهرست فهرست اعلام
indexes فهرست فهرست اعلام
index فهرست فهرست اعلام
dost نمودن
dont نمودن
abstracting نمودن
animadvert نمودن
animalize نمودن
show نمودن
shows نمودن
seem نمودن
seemed نمودن
seems نمودن
abstract نمودن
showed نمودن
showŠetc نمودن
to gain any ones ear نمودن
abstracts نمودن
adjust تسویه نمودن
waives اغماض نمودن
adjust تصفیه نمودن
installing منصوب نمودن
plot رسم نمودن
plots رسم نمودن
misrepresentation بد ارائه نمودن
installs منصوب نمودن
abate رفع نمودن
install منصوب نمودن
affixed اضافه نمودن
abating رفع نمودن
doubled up مضاعف نمودن
affixes اضافه نمودن
affixing اضافه نمودن
abates رفع نمودن
waived اغماض نمودن
abated رفع نمودن
plotted رسم نمودن
accommodates تطبیق نمودن
accommodated تطبیق نمودن
dissociate تفکیک نمودن
sums خلاصه نمودن
sum خلاصه نمودن
dissociates تفکیک نمودن
dissociating تفکیک نمودن
cater فراهم نمودن
catered فراهم نمودن
catering فراهم نمودن
arraign احضار نمودن
sorting مرتب نمودن
imprisoning حبس نمودن
imprison حبس نمودن
mirroring معکوس نمودن
standardizing استاندارد نمودن
standardizes استاندارد نمودن
standardize استاندارد نمودن
standardising استاندارد نمودن
standardised استاندارد نمودن
caters فراهم نمودن
friend یاری نمودن
acquits نمودن برائت
acquitting نمودن برائت
standardises استاندارد نمودن
account محاسبه نمودن
send ارسال نمودن
sending ارسال نمودن
sends ارسال نمودن
accommodate تطبیق نمودن
acquit نمودن برائت
curtails مختصر نمودن
friends یاری نمودن
impeach احضار نمودن
impeached احضار نمودن
impeaches احضار نمودن
impeaching احضار نمودن
curtail مختصر نمودن
curtailed مختصر نمودن
curtailing مختصر نمودن
imprisons حبس نمودن
waive اغماض نمودن
sketches رسم نمودن
depilate ازاله مو نمودن از
instal منصوب نمودن
indorsation تصویب نمودن
to humble oneself افتادگی نمودن
affix اضافه نمودن
fill up خاکریزی نمودن
dusk تاریک نمودن
digitizing دیجیتالی نمودن
anneal بادوام نمودن
assimilatc مقایسه نمودن
authorise مجاز نمودن
sketched رسم نمودن
sketch رسم نمودن
doubled مضاعف نمودن
stock piling ذخیره نمودن
microjustification ریزتراز نمودن
double مضاعف نمودن
numeralization عددی نمودن
committed متعهدبانجام امری نمودن
cornering the market قبضه نمودن بازار
hedge کسب مصونیت نمودن
compass مدارچیزی راکامل نمودن
reciprocate مقابله به مثل نمودن
hedged کسب مصونیت نمودن
bashed دست پاچه نمودن
hedges کسب مصونیت نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
bash دست پاچه نمودن
reciprocates مقابله به مثل نمودن
brutalization حیوان صفت نمودن
credit insurance بیمه نمودن اعتبار
committing متعهدبانجام امری نمودن
rebuilds تجدید بنا نمودن
rebuild تجدید بنا نمودن
pontify خودرا مقدس نمودن
price fixing ثابت نمودن قیمت
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
frequency stabilization پایدار نمودن فرکانس
anticlimax بیان قهقرایی نمودن
anticlimaxes بیان قهقرایی نمودن
commit متعهدبانجام امری نمودن
commits متعهدبانجام امری نمودن
sign a waiver قبول اغماض نمودن
bestialize جانور خوی نمودن
deciphered کشف رمز نمودن
deciphers کشف رمز نمودن
bashing دست پاچه نمودن
bashes دست پاچه نمودن
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
receipt اعلام وصول نمودن
receipts اعلام وصول نمودن
decipher کشف رمز نمودن
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
accentuating اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuates اهمیت دادن برجسته نمودن
immerse غوطه ور کردن شناور نمودن
annihilate از بین بردن خنثی نمودن
annihilated از بین بردن خنثی نمودن
annihilates از بین بردن خنثی نمودن
annihilating از بین بردن خنثی نمودن
accentuate اهمیت دادن برجسته نمودن
texture دارای بافت ویژهای نمودن
accentuated اهمیت دادن برجسته نمودن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
to something against risk چیزی را از خطر حفظ نمودن
to be i. with an idea فکری در کسی تاثیر نمودن
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
immersed غوطه ور کردن شناور نمودن
condition شرط نمودن شایسته کردن
palpate لمس کردن امتحان نمودن
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
immersing غوطه ور کردن شناور نمودن
japanize بسبک ژاپونی تزئین نمودن
instate برقرار کردن منصوب نمودن
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
glamorization پر زرق و برق و فریبا نمودن
deposes عزل نمودن خلع کردن
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
textures دارای بافت ویژهای نمودن
disinfest حشرات موذی را دفع نمودن
delineating ترسیم نمودن معین کردن
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
glamorized فریبا نمودن طلسم کردن
extrapolated قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates قیاس کردن استقراء نمودن
glamorised فریبا نمودن طلسم کردن
glamorises فریبا نمودن طلسم کردن
glamorising فریبا نمودن طلسم کردن
glamorize فریبا نمودن طلسم کردن
extrapolating قیاس کردن استقراء نمودن
brassage هزینه مشکوک نمودن شمش
glamorizes فریبا نمودن طلسم کردن
delineates ترسیم نمودن معین کردن
delineated ترسیم نمودن معین کردن
alphanumeric sort مرتب نمودن الفبا عددی
immerses غوطه ور کردن شناور نمودن
comparmentalize به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
depone عزل نمودن گواهی دادن
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
depose عزل نمودن خلع کردن
deposing عزل نمودن خلع کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com