Dictiornary-Farsi | اندیشه کنان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
ponderingly	اندیشه کنان
refelectingly	اندیشه کنان


Other Matches

inquiringly	تحقیق کنان پرسش کنان
rejoicingly	شادی کنان وجد کنان
murmuringly	غر غر کنان
lingeringly	فس فس کنان
mutteringly	من من کنان
vacillatingly	دل دل کنان
afoam	کف کنان
procrastinatingly	تعلل کنان
minaciously	تهدید کنان
mockingly	ریشخند کنان
remonstratingly	نکوهش کنان
rejoicingly	خوشی کنان
murmuringly	ناله کنان
railingly	بدحرفی کنان
on the run	شلوق کنان
pantingly	ارزو کنان
ragingly	شورش کنان
pulingly	ناله کنان
poutingly	لب کلفت کنان
exultantly	خوشی کنان
exultingly	خوشی کنان
fawningly	مداهنه کنان
flashily	جلوه کنان
glozingly	تاویل کنان
haltingly	تامل کنان
whiningly	ناله کنان
grumblingly	شکایت کنان
gyringly	گردش کنان
insinuatingly	اشاره کنان
insultingly	توهین کنان
intriguingly	دسیسه کنان
jumpingly	پرش کنان
lingeringly	درنگ کنان
lingeringly	معطل کنان
loiteringly	درنگ کنان
louringly	اخم کنان
lurkingly	کمین کنان
remonstratingly	تعرض کنان
repinningly	لندلند کنان
saunteringly	ولگردی کنان
scoffingly	ریشخند کنان
sneeringly	ریشخند کنان
groaningly	ناله کنان
wonderingly	تعجب کنان
menacingly	تهدید کنان
under one's breath <idiom>	نجوا کنان
vituperatively	سرزنش کنان
wailingly	شیون کنان
mincingly	ناز کنان
twittingly	سرزنش کنان
reprovingly	سرزنش کنان
jokingly	شوخی کنان
cock-a-hoop	شادی کنان
questioningly	پرسش کنان
surprisedly	تعجب کنان
wailingly	ناله کنان
revilingly	بدگویان فحاشی کنان
they returned in triumph	شادی کنان برگشتند
repinningly	ناله کنان بادلتنگی
dramatis personoe	صورت بازی کنان
frisky	جست وخیز کنان
jumpingly	جست وخیز کنان
at pause	مکث کنان خاموش
friskiest	جست وخیز کنان
friskier	جست وخیز کنان
interposingly	مداخله کنان بطور معترضه
fleeringly	استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
haltingly	درنگ کنان ازروی دودلی
skipped	رقص کنان حرکت کردن
the miner's f.	اتحادیه یاپیمان کان کنان
wedding party	مجلس عروسی یا عقد کنان
on the run	بهر سو دوان دوندگی کنان
skip	رقص کنان حرکت کردن
skips	رقص کنان حرکت کردن
excogitation	اندیشه
internal conception	اندیشه
ponderation	اندیشه
reflexion	اندیشه
concepts	اندیشه ها
rapt in meditation	اندیشه
extemporarily	بی اندیشه
extemporal	بی اندیشه
ideas	اندیشه ها
concept	اندیشه
offhandedly	بی اندیشه
incogitant	بی اندیشه
on the impluse of the moment	بی اندیشه
offhanded	بی اندیشه
brainchild	اندیشه
conception	اندیشه
devisal	اندیشه
notional	اندیشه
by rote	بی اندیشه
idea	اندیشه
mentalities	اندیشه
second thoughts	اندیشه
meditation	اندیشه
afterthoughts	پس اندیشه
afterthought	پس اندیشه
mentality	اندیشه
ideas	اندیشه
anxieties	اندیشه
anxiety	اندیشه
solicitude	اندیشه
thought	اندیشه
thoughts	اندیشه
cogitation	اندیشه وتفکر
opinion	رای اندیشه
opinions	رای اندیشه
meditates	اندیشه کردن
meditated	اندیشه کردن
premeditatedly	با اندیشه قبلی
prenotion	پیش اندیشه
meditate	اندیشه کردن
otherworldiness	اندیشه عاقبت
cogitating	اندیشه کردن
cogitates	اندیشه کردن
cogitated	اندیشه کردن
cogitate	اندیشه کردن
notion	اندیشه فکر
deliberations	اندیشه تامل
deliberation	اندیشه تامل
notions	اندیشه فکر
pondered	اندیشه کردن
woriless	بی غم اسوده بی اندیشه
ponder	اندیشه کردن
reflection	بازتاب اندیشه
pondering	اندیشه کردن
ponders	اندیشه کردن
plan	تدبیر اندیشه
syntaxic thought	اندیشه منطقی
thinkable	اندیشه پذیر
thought reading	اندیشه خوانی
thought stopping technique	فن بازداری اندیشه
to bethink oneself	اندیشه کردن
to set one's affection	اندیشه کردن
trow	اندیشه کردن
plans	تدبیر اندیشه
meditating	اندیشه کردن
mused	اندیشه کردن
telepathy	اندیشه خوانی
worry	اندیشه نگرانی
intellectual history	تاریخ اندیشه ها
worries	اندیشه نگرانی
forethought	اندیشه قبلی
cerebrotonic	اندیشه ورز
devisable	شایسته اندیشه
speculative	مربوط به اندیشه
muse	اندیشه کردن
immersed in thinking	غرق اندیشه
cerebrotonia	اندیشه ورزی
ideality	اندیشه گرایی
ideation	اندیشه پردازی
ideational fluency	سیالی اندیشه
considered	با اندیشه صحیح
an absurd notion	اندیشه پوچ
idiographic	اندیشه نگار
association of ideas	تداعی اندیشه ها
bethink	اندیشه کردن
mentality	شیوه اندیشه
mentalities	شیوه اندیشه
cogitativeness	قوه اندیشه
conspiratress	اندیشه کردن در
cogitable	اندیشه پذیر
economic thought	اندیشه اقتصادی
overwhelmed with reflection	مستغرق اندیشه
bubble	اندیشه پوچ
delib erator	اندیشه کننده
bubbles	اندیشه پوچ
brooder	اندیشه کننده
bubbled	اندیشه پوچ
musingly	در حال اندیشه
bubbling	اندیشه پوچ
muses	اندیشه کردن
to r.over something	درچیزی اندیشه کردن
pursuance of a plan	تعقیب اندیشه یا نقشهای
cogitative	مربوط به اندیشه وتفکر
thinking type	سنخ اندیشه ورز
ideographs	حروف اندیشه نگاری
the seat thought	مرکز اندیشه یا فکر
homo sapiens	انسان اندیشه ورز
to meditate on/over something	اندیشه کردن [در باره چیزی]
conceptualize	تصور یا اندیشه چیزی راکردن
to ruminate on something	اندیشه کردن [در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something	اندیشه کردن [در باره چیزی]
extemporises	بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes	بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing	بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminating	اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminates	اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporised	بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminated	اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporising	بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize	بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to form a notion	اندیشه کردن خیال بستن
to go off half	بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
ruminate	اندیشه کردن دوباره جویدن
to take counsel of one'spillow	شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
extemporized	بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to consult one's pillow	هنگام شب پیش خود اندیشه کردن