Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
Other Matches
give it a good wash
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
خیلی تند خیلی خوب
him who
انرا که
neither i or he sees it
نه من انرا می بینم نه او
had searched
انرا می یافتید
i saw it
انرا دیدم
i have a secure grasp of it
انرا گرفته ام
imyself saw it
من خودم انرا دیدم
i can make nothing of it
هیچ انرا نمیفهم
i saw it my self
من خودم انرا دیدم
i do not have the courage
جرات انرا ندارم
i am out of p with it
دیگرحوصله انرا ندارم
give it a shake
انرا تکان دهید
lowlander
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a rinse
انرا بشویید یا اب بکشید
give it a twist
انرا پیچ بدهید
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
send it by post
با پست انرا بفرستید
i had it signed
انرا به امضاء رساندم
he sold the good ones
خوبهای انرا فروخت
i sold it to one abdullah
به عبدالله نامی انرا فروختم
who will pay for it
کی پول انرا خواهد داد
it mokes it yet easier
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
who will pay for it
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i kind of liked it
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
you have perhaps seen it
شاید انرا دیده باشید
i gave it a slight press
انرا کمی فشار دادم
shearling
گوسفندی که یک بار پشم انرا
sculpsit
انرا تراشیده یاحجاری کرد
i am out of p with it
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
they give it a good scrub
خوب انرا مالش میدهند
i cannot a to buy that
استطاعت خرید انرا ندارم
overshot wheel
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
an inseparable prefix
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
it is past reclaim
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
ormer
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
indiscerptible
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
sexto
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
whitleather
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
loaded dice
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
dress coat
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
it will not bear repeating
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rackets
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
indian giver
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
emergencies
خیلی خیلی فوری
emergency
خیلی خیلی فوری
judgement dept
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
cheque to a person's order
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
waggonette
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
rose gall
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
retro rocket
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
leadsman
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
pope's eye
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
vanishing cream
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
money spinner
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
prolixity
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
hot money
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
band project filter
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
voter
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
phyrgian cap
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
loganberry
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it
از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
villainous
خیلی بد
dumpiness
خیلی
very
خیلی
abysmal
<adj.>
خیلی بد
copious
خیلی
far and away
خیلی
highly
خیلی
dammit
خیلی
damn
خیلی
ten
خیلی
routh
خیلی
for long
خیلی
to a large extent
خیلی
many
خیلی
in large quantities
خیلی خیلی
not a few
خیلی ها
very little
خیلی کم
many persons
خیلی اشخاص
subminiature
خیلی کوچک
span new
خیلی تازه
skinless
خیلی حساس
level best
خیلی عالی
very light
خیلی سبک
senseful
خیلی حساس
hand and glove
خیلی صمیمی
hand and glove
خیلی نزدیک
hand in glove
خیلی صمیمی
hand in glove
خیلی نزدیک
giantess
زن خیلی قدبلند
thank you very much
خیلی متشکرم
often
<adv.>
خیلی از اوقات
many times
<adv.>
خیلی از اوقات
swith
خیلی عظیم
frequently
<adv.>
خیلی از اوقات
dead slow
خیلی اهسته
superrabundant
خیلی زیاد
level best
خیلی خوب
a lot of times
<adv.>
خیلی از اوقات
lily white
خیلی سفید
far and away
خیلی دور
far off
خیلی دور
much was said
خیلی حرفهازده شد
lower most
خیلی پست تر
many people
خیلی از مردم
many people
خیلی اشخاص
sappy
خیلی احساساتی
ritzy
خیلی شیک
toploftiness
خیلی متکبر
I spoke my mind.
من خیلی رک گفتم.
raff
خیلی زیاد
in no time
خیلی زود
ultraconservative
خیلی محتاط
primely
خیلی خوب
precisian
خیلی دقیق
immensurable
خیلی قدیم
it is very easily done
خیلی به اسانی
pixilated
خیلی حساس
pianissmo
خیلی نرم
iam in bad
خیلی محتاجم
to spread like wildfire
خیلی زودمنتشرشدن
Many thanks!
خیلی ممنون!
really wicked
خیلی محشر
really sick
خیلی محشر
bone dry
خیلی خشک
of vital importance
خیلی ضروری
oftentimes
خیلی اوقات
overstrung
خیلی حساس
rotundily
چاقی خیلی
much worse
خیلی بدتر
number one
خیلی خوب
She is very pretentious.
خیلی ادعادارد
corking
خیلی زیبا
niftiest
خیلی خوب
faraway
خیلی دور
skin and bones
<idiom>
خیلی لاغر
(a) snap
<idiom>
خیلی ساده
stentorian
خیلی بلند
tickled pink
<idiom>
خیلی شادوخوشحال
too bad
<idiom>
خیلی بد ،غم انگیز
to pieces
<idiom>
خیلی زیاده
whopping
خیلی بزرگ
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
in seventh heaven
<idiom>
خیلی خوشحال
mad as a hornet
<idiom>
خیلی عصبانی
decrepit
خیلی پیر
not so hot
<idiom>
نه خیلی خوب
niftier
خیلی خوب
whackings
خیلی بزرگ
whacking
خیلی بزرگ
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
خیلی بادقت
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
get up the nerve
<idiom>
خیلی شلوغ
hit bottom
<idiom>
خیلی پست
precipitating
خیلی سریع
precipitates
خیلی سریع
precipitated
خیلی سریع
To take with a pinch of salt.
خیلی جدی نگرفتن
(as) old as the hills
<idiom>
خیلی قدیمی
immediate
خیلی فوری
superabundant
خیلی زیاد
highest
خیلی بزرگ
high
خیلی بزرگ
frequently
خیلی اوقات
quaint
خیلی فریف
wells
خیلی خوب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com