Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
i gave it a slight press
انرا کمی فشار دادم
Other Matches
give it a good wash
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
i warned him of danger
او را از خطراگاهی دادم
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
i lost the train
قطار را از دست دادم
i gave the beggar one rial
یک ریال به ان گدا دادم
i gave him some others
چندتای دیگر به او دادم
i paid the debt plus interest
بدهی را با بهره ان دادم
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
i did that last
ان کار را اخر از همه انجام دادم
i lent him what money i had
هرچه پول داشتم به او وام دادم
i parted from
تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
I clinched a lucrative deal.
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
all that property
تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
i paid his d. wages
مزد او را انچه لازم بود دادم
I listend but heard nothing .
گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
i floored the paper
پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
I missed the connection.
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
i swore him to secrecy
او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
I did the work ,but he got the credit.
کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i overpaid him for his work
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
i lost my friends
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
him who
انرا که
neither i or he sees it
نه من انرا می بینم نه او
had searched
انرا می یافتید
i have a secure grasp of it
انرا گرفته ام
i saw it
انرا دیدم
lowlander
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a rinse
انرا بشویید یا اب بکشید
give it a shake
انرا تکان دهید
give it a twist
انرا پیچ بدهید
i do not have the courage
جرات انرا ندارم
send it by post
با پست انرا بفرستید
i am out of p with it
دیگرحوصله انرا ندارم
he sold the good ones
خوبهای انرا فروخت
i can make nothing of it
هیچ انرا نمیفهم
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
i saw it my self
من خودم انرا دیدم
i had it signed
انرا به امضاء رساندم
imyself saw it
من خودم انرا دیدم
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
it mokes it yet easier
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
who will pay for it
کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
sculpsit
انرا تراشیده یاحجاری کرد
shearling
گوسفندی که یک بار پشم انرا
you have perhaps seen it
شاید انرا دیده باشید
i sold it to one abdullah
به عبدالله نامی انرا فروختم
i kind of liked it
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i am out of p with it
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i cannot a to buy that
استطاعت خرید انرا ندارم
they give it a good scrub
خوب انرا مالش میدهند
an inseparable prefix
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
it is past reclaim
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
overshot wheel
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
ormer
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
indiscerptible
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
loaded dice
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
sexto
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
whitleather
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
rackets
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
dress coat
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
it will not bear repeating
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
indian giver
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
judgement dept
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
cheque to a person's order
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
rose gall
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
leadsman
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
pope's eye
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vanishing cream
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
money spinner
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
prolixity
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
hot money
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
band project filter
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
voters
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
phyrgian cap
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
loganberry
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it
از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
stroked
فشار با پا
hydraulic pressure
فشار اب
pressing
فشار
stresses
فشار
thrust
فشار
isopiestic
هم فشار
isobare
هم فشار
stressing
فشار
sense of pressure
حس فشار
pressure sense
حس فشار
bunt
فشار با سر
back iron
بن فشار
presses
فشار
back pressure
پی فشار
pressure curve
خم فشار
pressor
فشار زا
stroke
فشار با پا
strokes
فشار با پا
isobars
هم فشار
strain
فشار
barometric pressure
فشار جو
low pressure
فشار کم
atmosphere
فشار جو
weight
فشار
atmospheres
فشار جو
line of thrust
خط فشار
pressure vessel
فشار
stress
فشار
zips
فشار
distraint
فشار
constraint
فشار
thrusts
فشار
violence
فشار
zipping
فشار
zipped
فشار
zip
فشار
strains
فشار
pressured
فشار
pushed
فشار
tension
فشار
pressure
فشار
compression
فشار
isobars
تک فشار
tensions
فشار
fantod
فشار
pushes
فشار
push
فشار
total pressure
فشار کل
ice push
فشار یخ
growing pains
فشار
brunt
فشار
exertion
فشار
exertions
فشار
atmospheric pressure
فشار جو
isobar
هم فشار
isobar
تک فشار
impacts
فشار
impact
فشار
press
فشار
thrusting
فشار
water pressure
فشار اب
pressuring
فشار
stroking
فشار با پا
pressures
فشار
critical pressure
فشار بحرانی
hydrostatic pressure
فشار عمق
deflationary pressure
فشار ضدتورمی
diffraction loading
منتجه فشار
deflationary pressure
فشار انقباضی
direct pressure
فشار مستقیم
dynamic pressure
فشار دینامیکی
discharge pressure
فشار تخلیه
diastolic pressure
فشار دیاستولی
drag loading
فشار کششی
high tension line
خط فشار قوی
high pressure line
خط فشار قوی
high pressure area
منطقه پر فشار
high pressure
فشار زیاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com