Dictiornary-Farsi | انرژی حداکثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
maximum energy	انرژی حداکثر


Other Matches

virtual level	تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy	انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
european unclear a energy agency	اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio	توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
sound absorption	خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
outside	حداکثر
peak	حداکثر
endurance	حداکثر
peaking	حداکثر
uttermost	حداکثر
peaks	حداکثر
outsides	حداکثر
maximal	حداکثر
maximum	حداکثر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum moment	حداکثر لنگر
relative maximum	حداکثر نسبی
peaking	حداکثر کاکل
payload	حداکثر بار
maximum gain	تقویت حداکثر
peak	حداکثر کاکل
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
payloads	حداکثر بار
maximum profit	حداکثر سود
maximum output	خروجی حداکثر
maximal	وابسته به حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximization	به حداکثر رسانیدن
maximum price	حداکثر بها
price ceilings	حداکثر قیمت
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum slope	حداکثر شیب
intensity maximum	حداکثر شدت
maximum speed	حداکثر سرعت
peaks	حداکثر کاکل
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
supercharge	خرج حداکثر
full bore	حداکثر تلاش
submaximal	زیر حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
peak voltage	ولتاژ حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
global maximum	حداکثر مطلق
full speed	حداکثر سرعت
peak speed	حداکثر سرعت
peak current	جریان حداکثر
peak demand	حداکثر تقاضا
peak load	حداکثر بار
optimum height	حداکثر ارتفاع
flat out	حداکثر سرعت
flank speed	حداکثر سرعت
peak load	بار حداکثر
peak output	حداکثر تولید
maximum available powere	توان حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
high tide	حداکثر مد دریا
maximum value	مقدار حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
wage ceiling	حداکثر دستمزد
maximum duration	زمان حداکثر
maximum work	کار حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
high tides	حداکثر مد دریا
maximum detector	اشکارساز حداکثر
angle of repose	حداکثر شیب استقرار
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
marginal	حداکثر نزدیک به انتها
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
pron to	با حداکثر سرعت ممکن
endurance time	سرعت حداکثر مداوم
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
principle of miximum overlap	اصل حداکثر همپوشانی
daily flood peak	حداکثر سیل روزانه
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
flank speed	حداکثر سرعت قایق
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
ultimate bearing capacity	حداکثر فشار متحمل پی
extreme	حداکثر درمنتهی الیه
ceiling prices	حداکثر قیمت قانونی
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
ceiling price	حداکثر قیمت قانونی
utility maximization	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum load	بار گذاری حداکثر
closed height	حداکثر ارتفاع لیفتراک
utmost	منتهای کوشش حداکثر
high water	حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
sprint	با حداکثر سرعت دویدن
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
low tide	حداکثر جذر دریا
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
high run	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
maxvo	حداکثر توان هوازی
maxvo	حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum wavelength	طول موج حداکثر
sprinted	با حداکثر سرعت دویدن
sprints	با حداکثر سرعت دویدن
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
breaking load	حداکثر تحمل بار
maximum power operation	کار با توان حداکثر
at full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
layer depth	که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
hull speed	حداکثر سرعت نظری قایق
extremum	حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
hard charge	بشدت و حداکثر سرعت راندن
deadweight tonnage	حداکثر تناژ وسیله نقلیه
throughput	حداکثر فرفیت میزان محصول
power	حداکثر تلاش در کمترین زمان
powered	حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
in the groove <idiom>	حداکثر کار را انجام دادن
powering	حداکثر تلاش در کمترین زمان
plimsoll mark	خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
powers	حداکثر تلاش در کمترین زمان
great tropic range	حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
capacity load	حداکثر فرفیت بارگیری ناو
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
ultimate compressive strength	حداکثر مقاومت دربرابر فشار
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
ramp weight	حداکثر وزن ممکن هواپیما
payload	حداکثر قابلیت حمل بار
payloads	حداکثر قابلیت حمل بار
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
road capacity	کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
brushes	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
brush	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
mean distance	فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
speed limit	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
vertex height	قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
to put one's best foot formost <idiom>	حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
to rack rent	حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
transition level	سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
permissible velocity	حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
speed limits	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
supercharge	خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
great diurnal range	حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
hovering ceiling	حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
optimize	کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
operation exposure guide	حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
decision height	حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
prudent limit of patrol	حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of endurance	حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
mach trim compensator	دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
liner	باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners	باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
maximum junction to case thermal impedan	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه