Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
lee
انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
Other Matches
lee shore
کشتی بادپناه
leeward
بادپناه
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
beyond
انسوی
oer
بر انسوی
transpontine
واقع در انسوی پل
on the opposite side
در انسوی دیگر
ultramarine
واقع در انسوی دریا
harbouring
پناه دادن پناه بردن
take reffuge
پناه اوردن پناه بردن
harbored
پناه دادن پناه بردن
refuge
پناه دادن پناه بردن
harboring
پناه دادن پناه بردن
harboured
پناه دادن پناه بردن
harbors
پناه دادن پناه بردن
harbours
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه دادن پناه بردن
refuges
پناه دادن پناه بردن
transmarine
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
tranalpine
واقع در انسوی کوه الپ ماورای الپی
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
unsheltered
<adj.>
بی پناه
safeguarded
پناه
safeguards
پناه
shelterless
بی پناه
defenseless
بی پناه
exposed
بی پناه
guarding
پناه
fenceless
بی پناه
erfuge
پناه
blinds
پناه
refuges
پناه
refuge
پناه
blinded
پناه
safeguard
پناه
guard
پناه
blind
پناه
guards
پناه
grith
پناه
defenceless
بی پناه
safeguarding
پناه
sconce
پناه
harbourage
پناه
harbourless
بی پناه
guardless
بی پناه
bulwarks
پناه
opens
بی پناه
coverture
پناه
bulwark
پناه
opened
بی پناه
open
بی پناه
shelters
جان پناه
traverses
جان پناه
ear tab
گوش پناه
awning
پناه پناهگاه
awnings
پناه پناهگاه
harbored
پناه بردن
traversing
جان پناه
cestus
مشت پناه
bunker
جان پناه
ear cap
گوش پناه
shelters
پناه دادن
parapets
جان پناه
bunkers
جان پناه
parapet
جان پناه
harbored
پناه دادن
harboring
پناه دادن
harbour
پناه دادن
harbours
پناه بردن
harbours
پناه دادن
harbouring
پناه بردن
harbouring
پناه دادن
harboured
پناه بردن
harboured
پناه دادن
to seek refuge
پناه جستن
harbor
پناه بردن
to seek shelter
پناه جستن
harboring
پناه بردن
embower
پناه دادن
hand rail
جان پناه
harbor
پناه دادن
erfuge
پناه گاه
harbors
پناه دادن
turret
جان پناه
turrets
جان پناه
harbors
پناه بردن
harbour
پناه بردن
sheltering
پناه دادن
fire in the hole
به جان پناه
Good grief!
پناه برخدا !
trenches
جان پناه
shelter
پناه دادن
shelter
جان پناه
gorget
گلو پناه
lee side
سمت پناه
mantelet
جان پناه
defilade
جان پناه
ambushing
پناه گاه
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
ambushes
پناه گاه
trench
جان پناه
dismounted defilade
جان پناه
ambushed
پناه گاه
ambush
پناه گاه
quarter
پناه بردن به
guard rail
جان پناه
expose
بی پناه گذاشتن
sheltered
پناه دادن
exposing
بی پناه گذاشتن
sheltering
جان پناه
traversed
جان پناه
traverse
جان پناه
sheltered
جان پناه
shelterer
پناه دهنده
exposes
بی پناه گذاشتن
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
ensconce
پوشاندن پناه دادن
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
sheltered
پناهگاه پناه بردن
ensconced
پوشاندن پناه دادن
ensconces
پوشاندن پناه دادن
sheltering
پناهگاه پناه بردن
sheltering
پناه گرفتن سرپناه
ensconcing
پوشاندن پناه دادن
shelter
پناهگاه پناه بردن
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
To shelter someone .
به کسی پناه دادن
shelter
پناه گرفتن سرپناه
shelters
پناهگاه پناه بردن
lodged
به لانه پناه بردن
shelters
پناه گرفتن سرپناه
lodges
به لانه پناه بردن
house of refuge
پناه گاه بی نوایان
lodge
به لانه پناه بردن
sheltered
پناه گرفتن سرپناه
take cover
جان پناه گرفتن
lee helm
سکان سمت پناه
approach parapets
جان پناه دیوار
tree
بدرخت پناه بردن
stockade
جان پناه چوبی
bombproof
پناه دهنده ازاثربمب
lee
سمت پناه دار
to hunker down in a place
در جایی پناه بردن
benching
جان پناه خاکی
lee shore
سمت پناه دارکشتی
they took refuge in a cave
بغاری پناه بردند
fence
خاکریز پناه دادن
lairs
بلانه پناه بردن
fences
خاکریز پناه دادن
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
lair
بلانه پناه بردن
protective cover
جان پناه دفاعی
stockades
جان پناه چوبی
pis aller
اخرین پناه چاره
gun house
پناه گاه توپ یاتوپچی
lee shore
سوی قسمت پناه دارکشتی
cover
جان پناه خفاگاه پوشاندن
protect
در پناه سنگر قرار دادن
to seek refuge
پناه بردن پناهنده شدن
bombproof
ساختمانی که پناه بمب باشد
protects
در پناه سنگر قرار دادن
coverings
جان پناه خفاگاه پوشاندن
lee shore
واقع در سمت پناه دارکشتی
side wall of stairs
جان پناه کناره پلکان
alee
ان سوی قایق که در پناه باداست
defilade
جان پناه استحکامات تدافعی
protecting
در پناه سنگر قرار دادن
covers
جان پناه خفاگاه پوشاندن
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com