English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
English Persian
elegant style انشا فریف
Other Matches
thick طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thickest طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
beit so انشا الله
please god انشا الله
may it please god انشا الله
ease of style روانی انشا
god willing انشا الله
leetter writing نامه نویسی انشا
orinality قوه انشا تصرف
drafter انشا کننده پیام
mannerist کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
minikin فریف
mignon فریف
pindling فریف
elegant فریف
svelt فریف
precieuse فریف
precieux فریف
subtile فریف
fine فریف
fined فریف
finest فریف
delicate فریف
slender فریف
chichi فریف
svelte فریف
fine structure استخوانبندی فریف
tinnily بطور فریف
superfine بسیار فریف
high grade zink زینک فریف
wiredrawn طویل و فریف
hyperfine فوق فریف
in miniature بطور فریف
airy-fairy فریف و لطیف
lenis رقیق فریف
fine structure ساختار فریف
fine skill مهارت فریف
sheer مستقیما فریف
aesthetically فریف طبع
aesthetic فریف طبع
elegant maners اطوار فریف
fine adjustment تنظیم فریف
fine boring سوراخکاری فریف
quaint خیلی فریف
sheer پارچه فریف حریری
nobby فریف خیلی شیک
capillaries فریف عروق شعریه
finely بطورعالی یا فریف یا ریز
serrulate دارای دندانههای فریف
serrulated دارای دندانههای فریف
supersubtle فوق العاده فریف
finesse ضربه فریف و ماهرانه
dainty هر چیز فریف و عالی
fret saw اره فریف کاری
capillary فریف عروق شعریه
commercial light gage sheet ورق فریف تجارتی
fine motor skills مهارتهای حرکتی فریف
edition de luxe چاپ فریف یا تجملی
hyperfine structure ساختار فوق فریف
fimbrillate دارای ریشه فریف
fretsaw اره فریف کاری
floc کلالهای ازرشتههای فریف
fine boring machine دستگاه مته فریف
fine miscle movement حرکت فریف عضلانی
davenport یکنوع میزتحریر فریف
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
plumulate دارای پرهای فریف و ریز
penicillate دارای شبکه توری فریف
wire gauze تور فریف سیم مانند
rugulose دارای چینهای فریف وکوچک
reticulated دارای شبکه سه بعدی فریف
in petto سری بصورت خیلی ریز و فریف
wirespun زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
curvaceous دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
curvacious دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
cambric نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
h.f.s structure hyperfine ساختار فوق فریف
mignonette یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
mechlin توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
close grained دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
diatomite ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
iceneedle یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
bone china چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
malines تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
crocus cloth پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnail نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnails نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com