English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (2 milliseconds)
English Persian
lapse انصراف مرور
lapses انصراف مرور
lapsing انصراف مرور
Other Matches
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
relinquishment انصراف
put off انصراف
determent انصراف
absolution انصراف از مجازات
escape key کلید انصراف
dissuasion انصراف دلسردسازی
abort انصراف از ماموریت
desistement انصراف از دعوی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
passes یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passed یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
aborting عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
once-over مرور
once over مرور
tracts مرور
perusal مرور
tract مرور
overview مرور
overviews مرور
revisal مرور
reviewal مرور
reviews مرور
reviewing مرور
reviewed مرور
review مرور
glanced نظراجمالی مرور
glances نظراجمالی مرور
run over مرور کردن
statute of limitation مرور زمان
time lapse مرور زمان
go over مرور کردن
scrolls مرور کردن
scroll مرور کردن
turn over مرور کردن
go through مرور کردن
glance نظراجمالی مرور
prescriptions مرور زمان
rehearsals مرور ذهنی
rehearsal مرور ذهنی
traffics عبور و مرور
trafficked عبور و مرور
trafficking عبور و مرور
prescription مرور زمان
rub up مرور کردن
traffic عبور و مرور
lapse of time مرور زمان
limitation act قانون مرور زمان
period of prescription مدت مرور زمان
relived در ذهن مرور کردن
positive prescription مرور زمان ایجاد حق
limitation of actions مرور زمان دعاوی
limitation period مدت مرور زمان
negative prescription مرور زمان مسقط
positive prescription مرور زمان مملک
statute of limitations قانون مرور زمان
relives در ذهن مرور کردن
traffic sign علامت عبور و مرور
die out <idiom> به مرور از بین رفتن
wear off/away <idiom> به مرور محو شدن
traffic peak حداکثر عبور و مرور
traffic density تکاشف عبور و مرور
traffic lane مسیر عبور و مرور
traffic intensity شدت عبور و مرور
traffic density شدت عبور و مرور
traffic density تراکم عبور و مرور
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic control کنترل عبور و مرور
reliving در ذهن مرور کردن
statutory limitation قانون مرور زمان
relive در ذهن مرور کردن
review بررسی کردن مرور
airfield traffic عبور و مرور فرودگاه
acquisitive prescription مرور زمان مملک
access structures ساختمانهای عبور و مرور
lapsing استفاده از مرور زمان
negative prescription مرور زمان اسقاط حق
lapses استفاده از مرور زمان
lapse استفاده از مرور زمان
reviewed بررسی کردن مرور
scans اجمالا مرور کردن
scanned اجمالا مرور کردن
scan اجمالا مرور کردن
revisions تجدید نظر مرور
revision تجدید نظر مرور
reviews بررسی کردن مرور
reviewing بررسی کردن مرور
barred by statute مشمول مرور زمان
time barred مشمول مرور زمان
eligible traffic عبور و مرور مجاز
extinctive prescription مرور زمان اسقاط حق
ecquisitive prescription مرور زمان مملک
airfield traffic عبورو مرور در فرودگاه
creative prescription مرور زمان ایجاد حق
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
informal design review مرور غیررسمی طرح
to be under curfew در منع عبور و مرور بودن
wear thin <idiom> به مرور زمان لاغر شدن
diacoustics علم مرور وشکست صدا
curfew period ساعات منع عبور و مرور
to run over مرور کردن زیر گرفتن
air-traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
air traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
access structures ساختمان های قابل عبور و مرور
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
prescribe to استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
lapsing از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
curfew زمان قطع عبور و مرور قرق
lapses از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
curfews زمان قطع عبور و مرور قرق
air movement section قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
lapse از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
to scrape up [money] چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
brush up on something <idiom> تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
air traffic regulation and identificatio سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
tolled حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
patina [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
pert Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com