English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (8 milliseconds)
English Persian
prize انعام جایزه
prized انعام جایزه
prizes انعام جایزه
prizing انعام جایزه
Search result with all words
coronate جایزه یا انعام دادن
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
Other Matches
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
reward and rewarded جایزه.جایزه داده شده
awarded جایزه دادن جایزه
award جایزه دادن جایزه
awards جایزه دادن جایزه
awarding جایزه دادن جایزه
prising انعام
baksheesh انعام
prises انعام
gratuity انعام
prised انعام
pourboire انعام
service charge انعام
tip انعام
tipping انعام
gratuities انعام
prizes انعام
rewards انعام
rewarded انعام
reward انعام
prized انعام
bounty انعام
prize انعام
prizing انعام
vail انعام
premiums انعام
premium انعام
bonus انعام
rewardable انعام
prise انعام
bonuses انعام
tipping انعام دادن
largess انعام سخاوت
tip انعام دادن
tipper انعام دهنده
bonus کمک هزینه انعام
tipping انعام اطلاع منحرمانه
tip انعام اطلاع منحرمانه
bonuses کمک هزینه انعام
Thank you, this is for you. متشکرم. این هم انعام شماست.
priase جایزه
prize man جایزه بر
prized جایزه
meed جایزه
guerdon جایزه
rewardable جایزه
prizing جایزه
bounty جایزه
prizes جایزه
prize جایزه
awarded جایزه
prised جایزه
premium جایزه
prise جایزه
premiums جایزه
bonus جایزه
award جایزه
prises جایزه
prising جایزه
awarding جایزه
awards جایزه
rewards جایزه
rewarded جایزه
reward جایزه
trophies جایزه
trophy جایزه
bonuses جایزه
testimonialize جایزه دادن
prizer برنده جایزه
prizewinner برنده جایزه
Nobel Prize جایزه نوبل
premium for excellence جایزه فضیلت
oscar جایزه اسکار
testimonials پاداش جایزه
laureate جایزه دار
considerations جایزه قیمت
pursing جایزه نقدی
purses جایزه نقدی
head money جایزه اوردن سر
pursed جایزه نقدی
purse جایزه نقدی
export bounty جایزه صدور
money جایزه نقدی
nobel prize جایزه نوبل
consideration جایزه قیمت
testimonial پاداش جایزه
to win laurels جایزه گرفتن
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
pewter جام پیروزی جایزه
cups گلدان جایزه مسابقات
cup گلدان جایزه مسابقات
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
cupped گلدان جایزه مسابقات
booby prizes جایزه تسلی بخش
booby prize جایزه تسلی بخش
rewarder جایزه یا پاداش دهنده
outland trophy جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
prize poem شعری که جایزه برده است
edward j. neil award جایزه بوکسور ممتاز سال
eclipse award جایزه سوارکار ممتاز سال
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
prizefight مسابقه مشت زنی جایزه دار
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
ashes جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com